سفرنامه تور ماسوله مورخ 95/1/9

سفرنامه تور ماسوله
مورخ 95/1/9
راهنما: شهام نخبه زعیم



ايام نوروز براي همه ما ايراني ها هميشه پر از خاطره بوده ، مخصوصاً من كه چند سالي هست به همراه همسفراي عزيزمون راهي گوشه و كنار كشور پهناور و زيباي ايرانمون ميشيم . و زيبا تر اينكه خاطرات اين ايام و مينويسيم تا هم در آينده از خوندنشون لذت ببريم و خاطراتمون تجديد بشه و هم اينكه دوستان ديگه هم اطلاعاتي از سفرها به دست بيارن . حالا با هم بشنويم روايت و اتفاقات روز سفرمون به روستاي زيباي ماسوله در استان گيلان.
صبح زود به اتفاق تك تك همسفرهامون راهي اتوبان قزوين شديم و تو مسير براي صرف صبحانه به رستوران رفتيم و به طور واقع صبحانه مفصلي نوش جان كرديم ، صبحانه اي سلف سرويس و ميزي مملو از خوراكي هاي خوشمزه مثل انواع املت و نيمرو و عسل و پنير و سوسيس و ..... خلاصه جاي همه دوستان خالي
بعد از صرف صبحانه همسفرهامون يكي يكي اومدن و خودشونو معرفي كردن . جاده رو پشت سر گذاشتيم تا رسيديم موزه گيلان و ابتدا با جمع قليلي از همسفرها رفتيم تا از موزه بازديدي داشته باشيم ، موزه گيلان در مسافتي حدود ٢٠٠ هكتار قرار گرفته كه مسئولين با ذوق گيلان براي حفظ بناها و ساختمان هاي ساخته شده در گيلان اين موزه رو بنا كردن و از محله هاي مختلف گيلان خانه هاي آدم هاي معروف و غني زمانهاي دور و كنار هم قرار دادن . هوا كمي ابري بود و دلنشين . موزه رو بازديدي كرديم تا ابتدا بخش غربي بعد شرقي و مركزي و بازديدي كرديم و كلي عكس گرفتيم ، و بعضي از همسفرانمون هم سوغاتي و غذاهاي محلي تهيه كردن .
كم كم ساعت زمان ترك موزه رو بهمون نشون ميداد و هر چند كوتاه ولي بسيار تاثير گذار يكساعتي رو انگار در گيلان قديم سپري كرديم ....
خيلي زود سوار ماشين شديم ، تو مسير از فومن هم گذشتيم نزديكي هاي ماسوله به يك رستوران مجلل براي پذيرايي و صرف نهار با همسفرهامون رفتيم .
نهار و خورديم و يك راست رفتيم روستاي ماسوله كه انقدر شلوغ بود ماشين كمي پايين تر ايستاد و همسفرهامون دل به دل هواي مه آلود ماسوله وترد روستا شديم، مه انقدر قليض بود واقعاً يك متري خودمونو نمي ديديم . در اون هياهو و شلوغي سوار بر موج از كوچه و پس كوچه هاي روستا گذشتيم . كمي كه بالا رفتيم داخل يك سفره خونه روستايي با چايي داغ از همسفرهامون پذيرايي كرديم و كمي گرم شديم ، در راه بازگشت هم دوستان سوغاتي و محصولات محلي كه عمدتاً خوراكيهاي خوشمزه بود و تهيه كردن .
هوا هم رفته رفته داشت باز ميشد و از غلظت مه كم ميشد ، سوار ماشين شديم و راهي فومن شديم تا براي خريد كلوچه توقفي داشته باشيم و بعد از خريد كلوچه برگشتيم كرج .
شب دير وقت هم رسيديم كرج ، با آرزوي سالي خوب براي همه شما !35