× تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 95

سفرنامه تور آبشار لاتون مورخ 15 الی 95/2/17

بیشتر
7 سال 11 ماه قبل - 7 سال 11 ماه قبل #1503 توسط travelloug
سفرنامه تور آبشار لاتون
مورخ 15 الی 95/2/17
راهنمای تور: پویا ملاحسنی





پنهان شده در میان درختان سبز و بلند و صخره های ستبر... هم نوا با موسیقی دل انگیز پرنده های آوازه خوان... جاری و سرکش... بلند و مغرور و ....
این ها همه توصیف کمی بود از ابشار لاتون زیبا ، مقصد سفر همسفرهای بی نظیر البرزمن در اردیبهشت ماه....
شب هنگام همه از راه رسیدند و سفر اغاز شد ... گپی زیدیم و با هم آشنا شدیم از کارهای محیرالعقول زندگیمون گفتیم و این که چطور به سادگی سر کار رفتیم....کمی موسیقی و بعد هم خواب تا روستای کوته کومه...
هوا روشن شده بود که به روستا رسیدیم نیسان های جنگجو هم آماده بودند تا ما و بار هایمان رو به جنگل ببرند....
جاده جنگلی هراس انگیز و کمی صعب العبور بود و همسفرها هرکدام چیزی نذر کردند تا سالم به مقصد برسند... بالاخره بعد از پیچ و خم های نفس گیر و زیبا کنار کلبه ی عمو خشنود رسیدیم و با املت و پنیر و بقیه چیزها پذیرایی شدیم... صبحانه مفصلی نوش جان کردیم و بقیه مسیر رو که حدود یک ربع بود پیاده طی کردیم تا به میعادگاهمون کلبه عمو وجی الله رسیدیم.
درها قفل بودند و از عمو وجی الله خبری نبود درنگ جایز نبود و بعد از کمی استراحت به سمت ابشار حرکت کردیم.....
قله ی صخره ای اسپیناس ، جنگل انبوه دست نخورده ، صدای رودی که از ته دره شنیده میشد ، سهره ها و بلبل ها ، کلبه هایی که در مسیر چای تعارف میکردند و هوای مطبوع باعث شدند که بدون خستگی راه رو تا ابشار ادامه بدیم

خیلی زود عروس جنگل های گیلان رو از لای شاخ و برگ درخت های ببینیم....

اب رقص کنان از بالای صخره سقوط میکرد و فریاد شادیش گوش اسمون رو کر میکرد....
عکس گرفتیم و به این همه زیبایی خیره ماندیم....
برای صرف ناهار به پایین دست برگشتیم و بعد از کمی استراحت به سمت کلبه عمو وجی الله برگشتیم....
وسایل رو جا به جا کردیم و کمی به خواب رفتیم و قبل از غروب خورشید با همسفرها راهی خونه ی اصلی عمو وجی الله شدیم تا با فضای زندگی مردم تالشی که در جنگل زندگی میکنند بیشتر اشنا بشیم....
حصار چوبی و کلبه ای با سقف سفالین و دیوارهای کاه گلی و چوبی و و حیاطی پر از صفا و همسر عمو وجی الله که از پنجره به ما با مهربانی و لبخند نگاه میکرد ...

گوساله های بازیگوش و زیبا ...



گردو یی که به ما تعارف شد و صحبت های شیرین عمو وجی الله ... خاطرات این سفر رو هر چه بیشتر برای همسفرها خاص و به یادماندنی کرد...
بالاخره شب شد و اتش به پا شد و دور اتش زندگی بخش جمع شدیم و چای نوشیدیم و اماده شدیم تا شام مفصل جنگلی رو نوش جان کنیم(علی اقا ، آقا پژمان ، مرتضی ، بهاره ، پریناز ) و همه مسفرها دست به دست هم دادند تا شام زودتر حاضر بشه....
کم کم مه زیبایی هم در جمع ما داشت راه پیدا میکرد و فضا رو هرچه بیشتر جنگلی میکرد.... گفتیم و خندیدیم و خواندیم.....
شب رو هم در ارامش صبح کردیم و صبح هنگام بند کفش ها رو محکم کردیم تا راه رفته رو پیاده برگردیم....
چندین بار به اب زدیم و از رود گذشتیم...
علی اقا هم با شعرهاشون به ما روحیه میدادند .. من هم فقط تصویر داشتم چون صدام رفته بود....
خیلی زودتر از انچه انتظار اشتم به روستا رسیدیم و سوار اتوبوس شدیم و به سمت کرج حرکت کردیم.....
در ماشین هم با چند سرگرمی راه برامون کوتاهتر شد...
در عین ناباوری مرتضی اسفیداری برنده قرعه کشی البرزمن شد ....
سفری متفاوت به مکانی متفاوت با همسفرهایی متفاوت به پایان رسید .... به امید دیدار مجدد شما خوبان در سفرهای اینده.....























Last edit: 7 سال 11 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.103 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک