سفرنامه تور جزیره قشم مورخ8 الی 94/9/13

سفرنامه تور جزیره قشم
مورخ 8 الی 94/9/13
راهنمای تور: پویا ملاحسنی
سفرنامه: محسن کاظمی



سفر به قشم سفری به تکه ای از خاک این سرزمین که از دل خلیج نیلگون فارس سر برآورده. سرزمینی با عجایب هفتگانه و مردمی نجیب و با اصالت. برای رسیدن به این مقصد اسرارآمیز روز یکشنبه ساعت ده صبح از مبدا همیشگی،میدان سپاه کرج، به سمت ایستگاه راه آهن تهران به راه افتادیم. دوستان تهرانی در ایستگاه به ما ملحق شدند. جمع، جمع دوستانه ایی بود از مسافران جدید و قدیم ، از کودک هشت ساله تا مادران مهربان مسن، تا آخرین ساعات روز می شد منظره های گوناگونی از طبیعت خشک و نیمه خشک را از پنجره های قطار تماشا کرد. صبح زود به بندرعباس رسیدیم و برای سوار شدن به لنج از ایستگاه راه آهن راهی بندرگاه شدیم.



کاپیتان لنج مهمان نوازی را درحق ما تمام کرد و به ما اجازه داد در عرشه لنج قدم بزنیم و از مناظر نیلی مسیر لذت ببریم.



روز اول بعد از تحویل گرفتن اتاقها به گشت و گذار در بازار درگهان گذشت. صبح روز دوم وقت آزاد بود که بعضی از دوستان آن را با هیجان تجربه دنیای زیرآب و غواصی سپری کردند





برخی با قدم زدن در ساحل و خرید در بازارهای قشم. بعد از صرف ناهار سفر ما به سمت شگفتی های طبیعت جزیره آغاز شد. نخست به غارهای دست کند خوربس سر زدیم. عبادت گاه هایی ساده و زیبا در دل کوه با پنجره هایی رو به آبی دریا که از هزاران سال پیش انسان های زیادی را برای ستایش معبود درون خود میزبان بوده اند





اما دره ستارگان، محل سازش باد و باران با سنگ و خاک ،جایی که خداوند خالق زیبایی با قلم موی باد و آب بر بوم خاک تابلویی بی نهایت زیبا ترسیم کرده.



تابلویی که در نور طلایی رنگ خورشید پاییز دیدنی ترهم می شد





جزیره های ناز که سالهاست در تردید پیوستن به خشکی جزیره اصلی هستند و هرچه ناز می کنند آب بیشتر و بیشتر ناز آنها می خرد. آب زلال خلیج فارس رابط بین جزایر ناز و خشکی بود و این فاصله را می شد تا آنجا قدم زد.



غروب آفتاب را در کنار ساحل زیبای این جزایر کوچک و درحال قدم زدن در زلالی آب کم عمق ساحل سپری کردیم.





در راه بازگشت ازدکان کوچک و باصفای بانوان روستای برکه خلف که صنایع دستی خود را احیا کرده و با فروش آنها امرار معاش می کردند بازدید وخرید کردیم.



شب هنگام جشن کوچکی برپا کردیم و زادروز آقای شاه ابراهیمی مسافر باصفا و قدیمی البرزمن را جشن گرفتیم.
چهارشنبه صبح به شوق دیدن هنگام و دلفین هایش راهی جزیره هنگام شدیم.



قایق های زیادی که هریک جمعی مسافر را به همراه داشتند به امید دیدن دلفین ها این سو و آن سو می رفتند که تعداد کمی از آنها موفق به دیدن دلفین ها شدند. هنگام ساده بود و بی غل و غش. کلبه هایی از حصیر درکنار ساحلش داشت با زنانی با سلیقه و کدبانو که از کنارهم چیدن صدفها و ساخت صنایع دستی تا کشیدن نقش حنا و پختن سمبوسه کسب درآمد می کردند.





برای صرف ناهار به روستای سهیلی رفتیم و میهمان خانواده ایی مهمان نواز بودیم و از ما با غذایی بی نظیر پذیرایی شد. بشقابی از انواع غذاهای دریایی.... ماهی مقوا و میگو و کولی ( خوراک بچه کوسه) .....



بعد از صرف ناهار راهی دیدار از جنگل های حرا شدیم. سوار بر قایق ها از لابه لای درختان زیبای روییده در دریا گذر کردیم و با تماشای پرندگان زیبا و این طبیعت منحصر به فرد لذت وصف ناشدنی نصیبمان شد.



ساعتی بعد در دره چاه کوه به نظاره شاهکاری دیگر از طبیعت رفتیم. دره ایی با دیواره های سفیدو شکاف ها و حفره هایی بی مانند که همه را مبهوت زیبایی و یکتایی خود کرده بود. نقش و نگاره ایی بر دیوار و کف دره که از فرسایش بر اثر آب و باد به وجود آمده بود اما با سبکی بسیار متفاوت از دره ستارگان.





و در ایستگاه آخر به سراغ مردان ماهری رفتیم که از کنار هم گذاشتن چوبهای بی جان درختان لنج هایی با شکوه می ساختند.دیدن این سازه های عظیم که دراین قرن مدرن هنوز به همان سبک و سیاق هزاره های پیش برپا می شوند ذهن را به تماشای تاریخ می برد. جایی که حضرت نوح بنای ساخت کشتی را بنیان نهاد.





صبح پنج شنبه مسیر بازگشت آغاز شد. لنج تندرو بود و زود به بندرعباس رسیدیم. دقایقی در بازار قدیم بندر قدم زدیم و بعد به ایستگاه راه آهن رفتیم.



مسیر بازگشت در قطار پر بود از شور و نشاط و گپ و گفت های دوستانه در کوپه ها و صبح جمعه زودتر از موعد به تهران رسیدیم . کوه ها پوشیده از برف و هوا، هوای زمستانی بود.
پایانی زیبا برای سفری خوش .... !35