× تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 94

سفرنامه تور 4 روزه تبریز و ارومیه مورخ 11 الی 94/1/14

بیشتر
9 سال 3 هفته قبل - 9 سال 2 هفته قبل #1190 توسط travelloug
سفرنامه تور 4 روزه تبریز و ارومیه
مورخ 11 الی 94/1/14
راهنما: وحید شعبانی


بار و بندیل سفر را بسته ام . شوق عجیبی دارم و نمیدانم سرچشمه اش کجاست...
ساعت با تمام وجود سعی می کند به 4:30 برسد . خورشید هم که هنوز راه زیادی تا بیدار شدن دارد . مرکب سفید در گوشه میدان وعده هایمان پهلو گرفته است و همسفران آرام آرام به ما ملحق می شوند . در تاریکی به راه می افتیم و اینبار به مقصد دیار آذربایجان... مهد مردان بزرگ تاریخ این سرزمین .. عده ای از همسفران در میانه راه به ما ملحق می شوند و می رویم ... کمی سکوت در ابتدای سفر برای همه فرحبخش است.. صبحانه را خورده ایم و حالا خورشید هم به ما پیوسته است .. به رسم مرسوم البرز من یاران و همسفران برای لحظاتی از خود می گویند و آشنائیه خفیفی بینمان پدیدار می شود . در مسیر رفتمان از ییلاق سلطانیه عبور می کنیم و درباره گنبد سر به فلک کشیده اش که از دور خود نمایی می کند لحظاتی حرف می زنیم . شوق سفر در چشمان تک تکمان هویداست ... نزدیک ظهر است و به تبریز نزدیک شده ایم .. در نزدیکی تبریز شهریست با نام بستان آباد که تالاب قوری گلش معروف است و پر اوازه... وقت تنگ است و از شیشه اتوبوس تماشایش می کنیم... !5
منزل اولمان شهر اسکو است.. حالا همه نهار را صرف کرده اند و مشتاق دیدن کله قندیهای معروف روستای کندوان.. عجب جایی است این کندوان.. هنوز که گوش میچسبانی به دیوارهایش صدای تیشه های مردانی را می شنوی که از عمق زمان تو را صدا می زنند. در کندوان یک چای کوهی مهمان آقای عظیمی عزیز تر از جان می شویم . با آن مادر با صفا و مهربانش... دلمان نمی آید.. اما به رسم سفر باز هم باید دل کند و رفت..












در هتل پتروشیمی تبریز هستیم و همسفران در اتاقهایشان در حال استراحت.. گروهی نیز در استخر هتل تنی به آب زده اند و خستگی را اینگونه از تن بیرون می کنند . !41
صبح روز دوم صبحانه را خورده ایم و به طرف منزل بعدیمان یعنی دریاچه ارومیه در حال حرکت هستیم. در راه کلی حرف داریم و بازی داریم و خنده.... یکی از مسافران پرده را کنار میزند و دیگران از پدیدار شدن دریاچه خبردار می کند . حالا دیگر همه محو تماشای طبیعت زیبای بیرون ماشین شده اند . کنار پل تبریز به ارومیه توقف می کنیم و دل به دل دریاچه می دهیم .










هر کس به نوعی با دریاچه ارومیه این نگین بی بدیل عشق بازی می کند . ما هم به همراه تنی چند از همراهان سوار بر قایق گشتی بر روی دریاچه میزنیم و کیفور و سرمست به سفرمان ادامه می دهیم. !42
نهارمان را در شهر زیبای ارومیه صرف کرده ایم و حالا در بازار قدیمی این شهر جولان می دهیم . بسیار زیباست و پر از قدمت.... از مسجد جامع کوچک شهر هم دیدار می کنیم که دل در گرو تاریخ دارد و پر است از حکایت و محرابی دارد که ما را به اصفهان میبرد و مسجد جامعش...






مسافران نقل بیدمشک هم که همانا تحفه ارومیه است خریده اند و در راه برگشتیم به سمت تبریز... به تبریز که رسیدیم باز هم کمی وقت داریم... پس موزه آذربایجان را میبینیم و بعد هم میرویم به سمت نگین درخشان شبهای تبریز .. ایل گلی... دورش میچرخیم و کباب میخوریم و چای و باقلوا و عکس یادگاری..






صبح روز سوم ما همزمان است با روز طبیعت یا سیزده به در خودمان... به طرف شهر مرزی جلفا در حرکتیم و بسی هم هیجان زده ایم .. به جلفا میرسیم... حقیقتش فکر نمیکردیم اینجا انقدر شلوغ باشد.. مسافران گشتی در بازارچه مرزی می زنند و نهاری میخورند و میرویم به سمت آبشار آسیاب خرابه... آنقدر جاده شلوغ است که در میانه راه جلوی اتوبوس ما را می گیرند و دیگر نمیگذارند جلوتر برویم .. فکری به سرمان می زند .. چاره کار وانت نیسان است.. همان ماشینهای آبی معروف که در شهر از دستشان میگریزیم اینجا فرشته نجات هستند . همراهان سوار بر نیسان به سمت آبشار می روند .









از بالای بلندی به پایین دره می رویم و از مناظر دیدنی آبشار کلی ذوق زده می شویم .. عکسی می گیریم و دوباره به همان جای نخست برمی گردیم .. غم کوچکی در دل همه مان هست و آن به سبب این است که به علت شلوغیه مسیر به ما اجازه دیدار از کلیسای سنت استپانوس را نداده اند.. دیگر چه کنیم .. چاره ای نیست.. به کناره رود ارس می رویم و لحظاتی در کنار آب درخشانش سکوت می کنیم و ریه هامان پر می شود از عشق وطن...












امروز روز آخر است... وسایلمان را جمع کرده ایم و به طرف خانه مشروطه در حرکتیم .. همان جایی که سالها پیش مردان بزرگ این سرزمین ستار خان و باقر خان و دیگر یارانشان در کنار هم روزهای درخشانی را برای آزادی این سرزمین رقم زدند... خانه را میبینیم و خانم راهنما کلی برایمان داستانهای خوب تعریف می کند ... از زنان و مردان فداکار و آزادیخواه..



خانه مشروطه را به قصد بازار تبریز ترک می کنیم ... خرید و عکس یادگاری در بازار طبق روال... بعد هم از مسجد کبود بازدید می کنیم و رهسپار صرف نهار می شویم ..






خب... هر سفری بازگشتی دارد... ما هم پس از یک سفر چند روزه تبریز را به سمت میدان سپاه ترک می کنیم .. طبق معمولمان در راه کلی شماره تلفن رد و بدل می شود و کلی رفاقت نو آغاز... برای هم می خوانیم و میخندیم و ... سفر است دیگر .. دلتنگی دارد.. دلخوری هم دارد .. شوخی و خنده هم دارد...
شب است.. چراعهای رنگی شهر چشمک می زنند و باز هم .. میدان سپاه ...
همه رفته اند و کسی نمانده...
Last edit: 9 سال 2 هفته قبل by travelloug.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سمیه

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
9 سال 2 هفته قبل - 9 سال 2 هفته قبل #1205 توسط سمیه
سلام! خسته نباشید از سفر تبریز!!!

حس و حال خوبی داشت سفرنامه تبریز. آقای شعبانی مرسی بابت قلم خوبتون که این فضا رو بخوبی منتقل کرد.
موفق باشید..

(این عکس عااااااالیه!!!! !40 )


پيوست:
Last edit: 9 سال 2 هفته قبل by travelloug.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: travelloug, محمدرضا

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • محمدرضا
  • محمدرضا's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
9 سال 2 هفته قبل - 9 سال 2 هفته قبل #1206 توسط محمدرضا
Last edit: 9 سال 2 هفته قبل by محمدرضا.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.676 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک