× تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 97

سفرنامه تور ایلام مورخ 3 الی 97/1/6

بیشتر
6 سال 1 هفته قبل - 6 سال 1 هفته قبل #1855 توسط travelloug
سفرنامه تور ایلام
مورخ 3 الی 97/1/6
راهنما:پویا ملاحسنی


امشب صدای تیشه از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد...سال نو شد و بهار امد و زمین از نو سبز گشت و دل ها پر از امید برای سالی پر از خوشی و برکت شاد شد...و ما البرزمنی های بی قرار مثل همیشه بار سفر بستیم تا به استقبال زیبایی های طبیعت برویم...ایلام عروس کوهستان زاگرس مقصد ما بود... صبح خیلی زود زودتر از روزهای همیشه و تاریک تر از همیشه سفر ما آغاز شد... آقای ولایتی و خانواده هم در میانه ی راه خودشان را به ما رساندند .دم دم های صبح برای صبحانه ایستادیم و دلی از عزا در آوردیم...معارفه ی بین راه این بار پراکنده و با فاصله انجام شد ولی باز هم با هم آشناتر شدیم و گفتیم و خندیدیم...برای همسفرها برنامه ای ویژه داشتم...در این چهار روز سفر، خسر و شیرین و فرهاد هم همراه ما شده بودند و در میانه ی کوهستان زاگرس برای ما سرگذشتشان را بازگو میکردند...از گردنه ی چالان چولان هم گذشتیم و به خرم آباد رسیدیم... ناهار مفصلی در این شهر خرم و زیبا نوش جان کردیم و راهی شهر پل دختر شدیم... جنگل های بلوط و زمین پوشیده از مخمل سبز و رودخانه ی زیبای کشکان مناظر بینهایت زیبایی برای ما رغم زده بودند...زیر پل بزرگ و تاریخی پل دختر گذشتیم و وبه سمت دره شهر ادامه ی راه دادیم... در بین راه یک عروسی ما به وجد اورد و ما هم دعوت شدیم در بزم محلی های مهربان... با ان ها به پایکوبی پرداختیم و چه حالی داد این شادی بی برنامه ریزی...



هنوز غروب نشده بود که کنار رود کرخه ایستادیم و منظره ی پل زیبا و عظیم گاومیشان را به نظاره نشستیم...دره ای عمیق و رودی که خروشان و وهم انگیز میغرید و از جلوی ما میگذشت ...شب در هتل دره شهر اقامت داشتیم و باز هم عروسی و دعوت شدن به بزم و شادی...



صبح روز دوم از تنگه بهرام چوبین بازدید کردیم... کوهستان صخره ای و زیبا و گندم زاری دل انگیز و بازمانده های قلعه و برج و بارویی که یادگار حوادث روزگاران قدیم بود...شهر تاریخی سیمره توقف گاه بعدی بود ...شعری که جز خرابه هایی وسیع از ان چیزی نمانده و همان خرابه ها بازگوکننده ی این هستند که زمانی چه وسعت و اهمیتی داشته این شهر که زمانی ماداکتو میخواندنش...بعد ازانتظار فراوان برای صرف ناهار راهی تنگه رازیانه شدیم.. شکافی عمیق در دل کوه که وسوسه انگیز و هراسناک و زیبا در کنار جاده ی دره شهر به ایلام قرار گرفته... حسابی در این منطقه گشت و گذار کردیم... از بلندی ها گذشتیم با باد هم مسیر شدیم... با گندم زارها نفس کشیدیم و در تنگه ماجراجویی کردیم...هتل زاگرس ایلام مقصد امشب ما بود... زیبا و راحت شبی آرام را سپری کردیم...






صبح روز بعد نوبت بازدید از غار زینگان بود.. در مسیر چادر های فراوانی که در طبیعت به پا شده بودند را دیدیم و به دلداگی های خسرو و شیرین گوش سپردیم تا به صالح آباد رسیدیم...تراکتورها و نیسان ها آماده بودند تا ما را به سمت ماجراجویی جدیدمان ببرند ... پشت تراکتور و نیسان حسابی کیف کردیم تا به رودخانه رسیدیم و پا به درون آب گذاشتیم.... منظره های زیبا و بدیع ما را سر ذوق آورده بودند و خوشحال و مسرور وارد تنگه زینگان شدیم.. گل ها و خزه ها و اب خنکی که جاری بود و نیزار... همه و همه حال وصف ناشدنی ای به ما داده بودند...






تنگه تنگ تر و تنگ تر می شد و اب ازروی صخره ها قطره قطره به روی ما میچکید...مناظر ابشار سنگ ها و اشکال اهکی زیبا بودند و کمی هم ماجراجویی بیشتر حسابی زینگان را خاطره انگیز کرد...



بعد از ناهار و استراحت از کاخ والی بازدید کردیم که حسابی شلوغ بود و برنامه های محلی مختلفی در حال اجرا بود... سوغات خریدیم و چرخی در محوطه زدیم و به سمت مهدی اباد رفتیم تا کباب دنده و جگروز و ... نوش جان کنیم...در بین راه برای همسفرهای فروردینی هم کیک گرفتیم و شمع تولدشان را فوت کردیم...صبح روز آخر به سمت کرمانشاه رفتیم تا از بیستون افسانه ای و زیبا بازدید داشته باشیم... این کوه برای ما حال و هوایی دیگه داشت چرا که سرگذشت فرهاد عاشق را برای زنده میکرد داستان های عاشقانه ی شیرین را....اخرین ناهار ما در کاروانسرای بیستون بود که با نوش جان کردن خورشت خلال حسابی خاطره انگیز شد...مجسمه ی هرکول و نگاره داریوش شاه بزرگ و فرهاد تاش و تمام زیبایی های بی مثال بیستون حسابی حال ما را خوب کرده بود...



دیگه وقت خداحافظی با دیدنی ها بود و بازگشت به سمت تهران و کرج...اما مسیر برگشت هم مثل همیشه پر بود از لحظه های شاد و پر از خنده... مسابقات سه گانه با شرکت کننده های فراوان اجرا شد که در اخر گروه مهدی و ابوالفضل برنده شدند و خانواده اقای ولایتی دوم شدند....



خیلی زود و چهار روز سفر به انتهای خودش رسید و ساعت 12 شب این سفر در جلوی دفتر البرزمن به پایان رسید...اولین سفر سال 97 پر بود از لحظه های شیرین و شاد ... انشالله که تا اخر سال همه شاد و سلامت باشیم... به امید دیدار در سفرهای اینده...
Last edit: 6 سال 1 هفته قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.098 ثانیه