× تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98

سفرنامه تور یزد مورخ 4 الی 98/1/6

بیشتر
5 سال 1 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2120 توسط travelloug
سفرنامه تصویری تور یزد
مورخ 4 الی 98/1/6
راهنما: امیر گوهرشناس

نوروز آمد، پیروز آمد
جهان زیبا شد بلبل، چمن آرا شد
در ایران جشن گلها، ز نو برپا شد

آری، گردش زمین بار دیگر آغاز سال نو را برای ما رقم زد. بهار فصل نو شدن و نفس تازه کشیدن است و هر نسیمی که میوزد روح تازه ایست در کالبد کائنات. خوشا آن نسیمی کز کوی دلبر آید. نوروز آمد و چهره زمین را با رویش دوباره تغییر داد.
حتما میدانید که کامل ترین و دقیق ترین سالگرد همین سال خورشیدی هست که با آمدن بهار اتفاق میوفتد. یکی از رسوم زیبای ایرانیان در نوروز مهمانی دادن و مهمانی رفتن هست و بعد از آن سفر رفتن.
یکی از سفرهایی که در مجموعه البرزمن برنامه ریزی شده بود، سفر به سرزمین کهن، سرزمین خشت و بادگیر، سرزمینی که رازها و داستانهای زیادی را در کوچه پس کوچه های خود دارد. شهری که لقب دومین شهر تاریخی دنیا را بهمراه دارد. بلی، مقصد ما یزد است. قرار ما سحرگاه ۴ فروردین با همسفران در روبروی دفتر البرزمن بود.
همسفران آمدند و جمع ما کامل شد. اتوبوس را کاپیتان سید حسین حسینی و ولی محمدی راهبری میکنند. حرکت کردیم. بعد از سلام و خوش آمدگویی کوتاه تا زمان صبحانه وقت استراحتی تا همسفران، خواب جا مانده از شب را کامل کنند. ساعاتی بعد برای صرف صبحانه در رستوران مارال توقف کردیم.
همگی به خوردن صبحانه مشغول شدیم و با انرژی بسیار برای ادامه یک سفر پر خاطره آماده شدیم.
سوار بر مرکب شدیم و بسوی یزد پیش رفتیم. رسم شیرین سفر آشنا شدن همسفران با یکدیگرست، دوستان یکی یکی آمدند و از نام و نشان و حرفه خود گفتند. بارها در هنگام معارفه اتفاق افتاده که بعضی از همسفران با یکدیگر آشنایی دیرینه ای داشتند و پس از سالها همدیگر را پیدا کرده اند.
ولی اینبار آشنایی ها بار اول بود که اتفاق میفتاد. زمان میگذشت و راه را پیش میرفتیم.
یزد حدود ۸ ساعت فاصله دارد، اما از مزایای سفر گروهی این ست که مسیر هر چقدر هم که طولانی باشد با وجود همسفران خوب، مسافت اصلا خسته کننده نمیشود.
از شهرهای مختلف گذشتیم و به نایین رسیدیم، جهت بازدید از مسجد جامع این شهر، توقف کردیم. مسجد جامع نایین مربوط به قرن سوم هجری قمری می باشد. از این مسجد قدیمیِ تک منارِ دیدن کردیم و استراحتی در محوطه آن داشتیم. بار دیگر سوار ماشین شدیم و به سمت شهر بعدی که مقصد اصلی ما بود، حرکت کردیم.
ساعاتی بعد به یزد رسیدیم. به جهت بازدید از برج خاموشان، به جنوب شهر یزد رفتیم. برج خاموشان یا دخمه از جاذبه های تاریخی شهر یزد است که سالیان زیادیست همچنان بر بلندای دو کوه بر جای خود استوار مانده اند، زرتشتیان درگذشته مردگان خود را به داخل دخمه می بردند تا توسط حیوانات گوشت بدن آنها خورده شود و بعد از مدتی استخوانهای آنها را به داخل چاهی که در مرکز وجود داشت ریخته میشد تا بعد از ترکیب با موادی خاص، تجزیه شده و بعد به چهار چاهی که در اطراف چاه مرکزی حفر شده بود، سرازیر میشد.
این کار به این دلیل بود که زرتشتیان اعتقاد دارند که خاک یکی از عناصر اصلی حیات اصت و نباید توسط بدن مردگان ناپاک گردد و با این روش گوشت و استخوان مردگان را از بین میبردند.
برج خاموشان، استودان یا همان دخمه را ترک کردیم و به سمت سریزد که اقامتگاه ما در آنجا بود حرکت کردیم تا خستگی راه طولانی را از تنمان به درکنیم.






به سریزد رسیدیم و در اقامتگاه سرای جهانگرد با کوله ها و چمدان هایمان به اتاقهایمان رفتیم تا دمی بیاساییم.
صبح را با انرژی زیاد برای دیدن جاذبه های شهر یزد آماده شروع کردیم. صبحانه را خوردیم و به سمت شهر کهن یزد حرکت کردیم. اولین مکانی که هدف ما بود، آتشکده زرتشتیان یزد بود، مکانی پاک و مقدس با آیین و رسوم خاص برای عبادت خدا. آتشکده را با احترام ترک کردیم و به سمت دیگری از شهر یزد حرکت کردیم، به باغ دولت آباد رسیدیم تا یکی از شاهکارهای معماری ایرانی را ببینیم، باغ ایرانی دولت آباد که بلندترین بادگیر خشتی دنیا را در خود دارد.
در راه به میدان مارکار رسیدیم، میدانی که بعنوان مرکزی ترین نقطه ایران به حساب میآید. توقف کوتاهی در کنار میدان داشتیم و همسفران عکسهای خود را از این میدان از داخل ماشین گرفتند.
روزهای تعطیلات نوروز همه جا پر از مسافرانیست که به شهرهای مختلف ایران مسافرت میکنند، اینجا نیز جمعیت زیاد مسافران به چشم میخورد و این شلوغی بازدید را کمی دشوار میکند.
دیوار بلند، درختان بلند، درختان میوه، حوض، آبراه ، کوشک یا عمارت و البته تقارن اینها عناصر تشکیل دهنده طراحی باغ به سبک ایرانی هستند که باعث شده این نوع از طراحی باغ بعنوان میراث جهانی در یونسکو به ثبت برسد.
بادگیر دولت آباد با ارتفاع 33.8 متر از نوع 8شت ضلعی و به شکل منشوری ساخته شده که یک حوض در پایین آن قرار دارد که در زمانی که باد به سطح آب حوض برخورد کند، هوای خنک بسیار مطبوعی را ایجاد میکند. ساعتی گذشت و زمان بازدید ما از این باغ شگرف به پایان رسید. به مرکز شهر حرکت کردیم.



خیابان ها شلوغ بود و تردد اتوبوس هم در سطح شهر مشکل بود، به میدان مرکزی شهر رسیدم تا از بنای میدان امیرچخماق اثری که از قرن نهم هجری ، زمان حکومت تیموریان به جا مانده بازدید کنیم.
این میدان در تاریخ های مختلف شاهد اتفاقات و تغییرات فراوان بوده است.به طوری که تا قبل از دوره پهلوی مانند برخی میادین دیگر محلی برای دفن مردگان بوده تا اینکه در دوره پهلوی جلوی این کار گرفته شد و پس از ویران کردن قبور ، میدان جانی دوباره به خود گرفت.
امروزه این میدان یکی از مهم ترین جاذبه های گردشگری شهر یزد به حساب میآید.
مکان هایی مانند، زورخانه، آب انبار 5 بادگیره، بازار، موزه آب در اطراف این میدان وجود دارد که برای تماشا و بازدید این اماکن چند روز زمان لازم است.
این میدان را با همه زیبایی هایش ترک کردیم و به سمت مسجد جامع حرکت کردیم، بخاطر شلوغی خیابانها، اتوبوس ما مجبور بود تا در نقطه ای دور از ما پارک کند، به همین خاطر گروه ما پیاده به سمت مسجد جامع حرکت کرد. مسجد جامع درروبروی میدان ساعت قرار دارد.
این مسجد کهن یکی از شاهکارهای تاریخی ایران بود که در هر گوشه و کنار آن، یادگارهایی از دوران گوناگون برجای مانده است، تاریخچه و ساخت این بنا از دوران پیش از اسلام آغاز شده و پایان کار آن به دهه اخیر برمیگردد. این مسجد یکی از زیباترین مساجد دوره تیموری است.
روز به میانه خود رسیده و زمان خوردن نهار فرا رسیده، از مسجد خارج شدیم تا پس از گذر از چهارسوق و کوچه پس کوچه های خشتی یزد، به رستوران هتل ادیب الممالک برویم.






دقایقی از این کوچه ها گذر کردیم و با گرفتن عکس یادگاری این خاطرات را ثبت کردیم. هتل ادیب الممالک با معماری سنتی و زیبا خود آرامش خاصی را برای کسانی که حتی یکبار را به اینجا بیایند به یادگار میگذارد.
بعد از صرف نهار به محله فهادان حرکت کردیم، این محله که بافت تاریخی یزد را شامل میشود بع عنوان دومین شهر تاریخی دنیا بعد از ونیز به ثبت جهانی رسیده است. قدم زدن و نفس کشیدن تو کوچه های خشتی حس خاصی به آدم میده، مخصوصا اگه اول بهار باشه و زمین جان دوباره گرفته.
از کوچه های کهن گذر کردیم تا به زندان اسکندر رسیدیم.
دلم از وحشت زندان اسکندر بگرفت رخت بربندم و زی ملک سلیمان بروم
گفته میشود که این نام در نتیجه آمدن گروهی از تبعیدیان اسکندر مقدونی به یزد به وجود آمد و البته عوامل دیگری همچون ویژگی های اقلیمی، دوردستیو دور افتادگی یزد از مراکز بزرگ و پررفت و آمد در گذشته بر شهرت بیشتر این نام افزوده.
برخی دیگر بر این باورند که اسکندر مقدونی در زما حمله به ایران، این ساختمان را به عنوان یک زندان بنا کرد که درگذر زمان به مدرسه تغییر کاربری پیدا کرده است.
زندان اسکندر یا مدرسه ضاییه، بنایی با معماری آذری است، شیوه آذری یا آذربایجانی سبکی منسوب به آذربایجان میباشد که در معماری ایرانی پس از اسلام و در زمان حکومت ایلهانان بر ایران رواج یافت و با عنوان سبک مغول یا ایرانی – مغول نیز شناخته میشود.



بعد از بازدید از این بنا به سمت دیگری از محله فهادان رفتیم تا یکی دیگر از جاذبه های تاریخی یزد را ببینیم.
خانه لاری ها... کمی بالاتر از مدرسه ضیاییه به خانه لاری ها میرسیم، خانه ای به جا مانده از دوران قاجار که معماری خاص کویری در آن کاملا مشهود است. در وسط حیاط مرکزی حوض بزرگی قرار دارد و اطراف آن درختان میوه کاشته شده و شکوفه های بهاری آن فضای دل انگیزی را برای ما ساخته بود.
از خانه لاری ها خارج شدیم، دیگر وقت خداحافظی با محله فهادان و جاذبه های تاریخی آن رسیده بود و باید به سمت اتوبوس حرکت می کردیم.
سوار اتوبوس شدیم و از شهر یزد خارج شدیم. مقصد بعدی ما ارگ سریزد بود. هوا نسبتا تاریک شده بود که به این ارگ قدیمی رسیدیم.
ارگ بزرگ سریزد یا به عبارتی قلعه سریزد، در مجاورت جاده یزد به کرمان و در شهر مهریز و روستای سریزد قرار دارد. این قلعه مربوط به دوره ساسانیان با قدمت چند هزار ساله است. قدمت این ارگ به پیش از شکل گیری شهر یزد باز میگردد و مورخان بر این باورند که این قلعه دروازه ورودی شهر یزد بوده است. در این قلعه قدیمی ترین صندوق امانات ایران و جهان را می بینید که مربوط به قرن سوم تا هفتم میلادی (دوره ساسانیان) است. علاوه بر این سیستم آب انبار و اتاقک ها و برج و باروهای تمام خشتی زیبایی این ارگ زیبا را دو چندان می کند. گذارتان که به مهریز افتاد بازدید از این قلعه فاخر را از دست ندهید. هوا کاملا تاریک شده بود و باید ارگ را به سمت اقامتگاه ترک میکردیم.روستای سریزد از توابع شهر مهریز است و فاصله زیادی با اقامتگاهمان نداشتیم. دقایقی بعد به اقامتگاه رسیدیم. هنگام رسیدن به اقامتگاه قرار شد تا همسفران برای یک شب نشینی در سالن دور هم جمع شویم.
دوستان استراحتی کردند و آمدند تا شب پرخاطره ای را در کنار هم بسازیم.
چند نفر هوس آش کرده بودند، یکی از همسفران سینی پر از میوه آورده بود، چند نفر چایی نوش جان میکردند. بعضی خاطره بازدیدهای این روز را مرور میکردند، بعضی از مسائل شغل خود میگفتند، بعضی هم مشغول دیدن عکسهای امروز بودند.
کمی گذشت و جمعمان کامل شد، زمانی که همه مشغول هم صحبتی بودند با هماهنگی قبلی که انجام شده بود، کیک بزرگی به سالت آورده شد که همه را به یکباره متعجب کرد. آری، این شب یک دور همی به مناسبت تولد همسفران متولد فروردین بود. لبخند و شادی در چهره تمام همسفران موج میزد، گویا انرژی دوباره به آنها بازگشت و روحی تازه دمیده شد. شب آخر سفر ،یک شب شاد و پرخاطره بود.
صبح روز بعد همسفران با وسایل آماده برای رفتن بودند. صبحانه را خوردیم و با گرفتن آخرین عکسهای یادگاری از این اقامتگاه زیبا برای حرکت به سمت اتوبوس رفتیم. چمدانها را همراه با سوغاتی ها در جعبه گذاشتیم. سوار شدیم و به سمت مقصد بعدی ما که شهر میبد بود حرکت کردیم. حدود یک ساعت بعد به میبد رسیدم و ابتدا به نارین قلعه رفتیم.



نارین قلعه میبد، دژی چند هزار ساله محکم و استوار به جا مانده از دوران ساسانی از قدیمی ترین آثار تاریخی یزد و ایران به حساب میآید.
هوا ابری ست و باران ملایمی شروع به باریدن کرده است و هوای مطبوعی را به وجود آورده است که بازدید از محوطه قلعه را برای ما فرح بخش کرده است.
ساعتی قلعه را بازدید کردیم و بعد از آن نوبت به بازدید از کاروانسرای میبد رسیده است. کاروانسرای میبد یا کارونسرای شاه عباسی میبد، از کاروانسراهای سبک صفوی در میبد به‌شمار می‌رود که به نظر می‌رسد روی جایگاه کاروانسرای قدیمی‌تری ساخته شده است. این کاروانسرا شامل بخش‌هایی مانند ساباط، ایوان بیرونی، هشتی ورودی، حیاط مرکزی، حوض‌خانه و مهتابی، چهار هشتی زیبا و صد ایوان و اتاق برای استفاده‌ی کاروان‌ها می‌شود.
در حال حاضر این کاروانسرا توسط سازمان میراث فرهنگی اداره میشود و بخشهایی از این بنا به بخش خصوصی جهت فروش صنایع دستی و سوغاتی واگذار شده است.
بعد از بازدید از کاروانسرا و خرید نوبت به نهار رسیده است. در گوشه ای کاروانسرا رستوران است که ما هم همینجا نهار را صرف میکنیم.
غذای های مختلف با طراحی فضای عالی واقعا لذت بخش بود. جای همه خالی
نهار را هم با اشتیاق فراوان میل کردیم و کم کم وقت خداحافظی از دیار کهن فرارسیده بود. باید به شهر خود بازمیگشتیم و به ادامه دیدو بازدیدهای عید میرسیدیم.
با کلی خاطره سوار اتوبوس شدیم و سوغاتی های جدید را کنار سوغاتی های قبلی با احتیاط زیاد قرار دادیم. کمی بعد از شهر میبد، اردکان قرار دارد که سوغاتی معروف این شهر، انواع ارده و شیره است. در یکی از مراکز تهیه و فروش این محصولات توقف کردیم تا جمع سوغاتی هایمان کامل شود.
اردکان را هم ترک کردیم و راه جاده را به سمت کرج پیش گرفتیم، راه نسبتا طولانی در پیش است ولی با همسفرای خوب هیچ وقت خسته کننده نمیشه.
ساعات باقی مانده تا رسیدن به کرج را با شادی و شوخی و بازی های مختلف سپری شد. تا اینکه آخر شب با کلی خاطره خوش از دوستان جدید تا سفر بعدی از یکدیگر جدا شدیم و به خانه هایمان رفتیم.
براستی که هیچ چیز جای خاطرات خوش را نمیگیرید.

سفر پایان ندارد.
با تشکر از همه همسفران خوب و نازنین
با تشکر از همکار خوبم که برای اجرای هرچه بهتر این برنامه کمک فراوان داشت، مونا حق نژاد
با سپاس

امیر گوهرشناس مقدم
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.106 ثانیه