سفرنامه تور جنگل دیورش مورخ 95/5/9

سفرنامه تور جنگل دیورش
مورخ 95/5/9
راهنما: شهام نخبه زعیم





سفر پنج است‌
1 - به پای‌
2 - به دل‌
3 - به همت‌
4 - به دیدار
5 - در فنای نفس
،، شیخ ابوالحسن خرقانی ،،

صبح بعد از جمع شدن همه همسفرهامون كه تعدادشون به ٤١ نفر ميرسيد سفر خودمونو شروع كرديم و بعد از نوش جان كردن صبحانه همه عزيزان خودشونو معرفي كردن و انقدر لذت برديم كه متوجه راه نشديم !! همسفرهامون از كارهاي خارق العاده خودشون گفتن و شنيديم و كلي خنديديم
منجيل توقفي كرديم و وسايل سفرمونو تهيه كرديم ، ادامه راه مون به سمت رستم آباد بود ، وارد رستم آباد شديم و بعد فرعي ديورش .
از ارتفاعات بالا رفتيم از فضاي سر سبز لذت برديم تا رسيديم به روستاي شير كوه . جايي كه قرار بود ادامه راه و با نيسان هاي آبي بريم .
به علت بد قولي محلي ها كلي معطل شديم تا بيان و بعد نيم ساعت بالاخره اومدن و همسفرهامون خيلي سريع و مشتاق پريدن بالاي نيسان و ادامه راه و با نيسان رفتيم.



توي روستا پياده شديم و با راننده ها خدا حافظي كرديم تا عصر كه برگرديم .
كوله هامونو انداختيم و راه افتاديم . اول از روستا گذشتيم و راه پا كوب و پيش گرفتيم ، هوا بسيار عالي بود و فقط به علت بارش هاي باراني چند روز گذشته زمين گلي بود .
به راه خودمون ادامه داديم ، هر چي بيشتر پيش ميرفتيم كم كم زيبايي هاي جنگل بود كه مارو جذب خودش ميكرد



خيلي زود يادمون رفت كه داريم تو زمين گلي قدم ميزاريم !!
چند باري هم توقفي كرديم و استراحتي داشتيم . آب رودخانه ديورش هم كه نگو !! به علت بارش هاي باراني به قدري زيبا و هيجاني و البته پر آب شده بود كه منو عاشق خودش كرد
نزديك جايي كه مي خواستيم اتراق كنيم رسيديم كه يكي از همسفرهامون پاش دچار مشكلي شد كه خدا رو شكر با همت والاي خودشون تا محل اتراق اومدن .
ديگه وقت نهار بود و دوستانمون خيلي سريع بساط نهار و فراهم كردن . نهار و خورديم و من به كمك مرتضي و حسين آتش و برپا كرديم.



بعد از روشن شدن آتش به همراه همسفرهامون كه مي خواستن كمي هم ماجراجويي كنن رفتيم به طرف غار .
بعد از عبور از پيچ و خم ها رسيديم غار كه با صحنه اعجاب انگيز طبيعت مواجه شديم !! بله ، حدس من درست بود ، به خاطر بارش باران دهانه غار و آب گرفته بود و امكان ورود به غار نبود . ما هم بي معطلي زديم به آب و حسابي آب بازي كرديم .
بعد از كلي آب بازي ديگه كم كم وقت رفتن شد ، برگشتيم به محل اتراق و كمي استراحت كرديم و وسايلمونو جمع و جور كرديم و راه برگشت و پيش گرفتيم .
وقتي به روستا رسيديم نيسان هاي آبي بودن كه انتظار مارو ميكشيدن .
سوار شديم و برگشتيم پايين .
تو راه برگشتمون هم كلي شاد زيستيم
با آرزوي سلامتي براي همه شما عزيزان ، چه اونايي كه همسفر ما بودن و چه كسايي كه فقط سفرنامه رو خوندن !35