سفرنامه تور کویر ابوزیدآباد مورخ 96/10/08

سفرنامه تور کویر ابوزیدآباد
مورخ 96/10/08
راهنما: محمدرضا زمان فر




کویر آباد نمی‌شود مگر با عشق
جادوی سحرانگیز کویر چیزی نیست که بتوان در تصاویر روتوش شده و فضای مجازی احساسش کرد و تنها باید آن را با ماهیت وجودیش حس کرد.
کویر سرزمین افسون و خیال است و در آن می‌توان دنیای زیبای ستاره‌ها را ‌دوراز آلودگی‌های شهری و نوری لمس کرد و در سکوت محضش تاریخچه زمین را مرور کرد. کویر به‌ظاهر سرزمین تاریکی‌ها و اندوه است اما برای آن‌هایی که افسون آن را درک می‌کنند زیبایی‌های کویر فراتر از آن چیزی است که رخ می‌نماید.

سحرگاه یک روز بهاری در زمستان عزم سفر کردیم به کویر ابوزیدآباد کاشان
با رسیدن یاران درست به موقع یک روز پر از هیجان را آغاز کردیم
در ابتدا کمی استراحت کردیم تا طلوع آفتاب
که بسیار زیبا و خوش رنگ بود
هم زمان با طلوع آفتاب به مهتاب رسیدیم و صبحانه لذیذی نوش جان کردیم
پس از صرف صبحانه مفصل حسابی سر حال شدیم و مراسم مفرح معارفه آغاز شد
از خودمان گفتیم و آرزوی زندگی در شهری پاک
کم کم به ورودی شهر کاشان رسیدیم و کمی مورد کم لطفی پلیس راه محترم قرار گرفتیم...
در مسیر ابوزیدآباد چند کلامی از کویر و پوشش گیاهی منطقه برای همراهان صحبت کردیم تا به ابتدای شن های روان رسیدیم
عده ای مشغول شتر سواری شدند و عده ای سافاری و دیگر همراهان هم مشغول عکاسی در این مناظر زیبا






پس از کلی هیجان و عکس به دل کویر زدیم تا مقداری از صدای موتورها و ماشین ها دور شویم
در محلی بکر زیر انداز ها را پهن کردیم و آتشی برافروختیم و مشغول نوش جان کردن نهار شدیم
پس از نهار هم دم نوش مخصوص لیدر حسابی همسفران را کیفور کرد
دیگر زمان بازی فرا رسیده بود
بازی وسطی مهیجی را شروع کردیم حسابی خندیدیم
دیگر زمان برگشت فرا رسیده بود
چند عکس دسته جمعی گرفتیم و در این میان بودن ماه در آسمان که بسيار زیبا بود نظر ما را به خود جلب کرد .









در مسیر برگشت ابتدا بازدیدی از کاروانسرای شاه عباسی ابوزیدآباد داشتیم و برای هم سفران در مورد کاروانسراهای ایران و اهمیت بالایی که از دوران هخامنشيان (چاپارخانه ها) که نامشان توجه ويژه یکی از همسفران را به خود جلب کرد، تا دوره صفوی که دوران شکوه کاروانسراها بود، گفتیم.









در مسیر برگشت هم چای نوش جان کردیم و کمی استراحت.
وفتی حسابی سر حال شدیم کمی شادی کردیم و ادامه مسیر به مسابقه ترانه خوانی جناح چپ و راست اتوبوس و پاتومیم گذشت
تا به خودمان آمدیم به کرج رسیده بودیم و میعادگاه همیشگی البرزمن
در جایی که هیچ گاه سفر پایان ندارد همراهان را بدرود گفتیم به امید دیدارشان در سفرهای آینده
دلتون همیشه شاد و لبتون همیشه خندان