- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های زمستان 97
- سفرنامه تور آبشار خور مورخ 97/11/19
×
تصاویر و سفرنامه های تور های زمستان 97
سفرنامه تور آبشار خور مورخ 97/11/19
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
5 سال 2 ماه قبل - 5 سال 2 ماه قبل #2105
توسط travelloug
سفرنامه تور آبشار خور مورخ 97/11/19 was created by travelloug
سفرنامه تور آبشار خور
مورخ 97/11/19
راهنما: شهام نخبه زعیم
زمستان در حال گذر هست و امسال هم چندان بارشی نداشتیم . جمعه ۱۹ بهمن ره سپار جاده چالوس و آبشار یخی خور شدیم تا امسال و بدون برف بازی لذت زمستانی به اتمام نرسونیم. ساعت ۷.۵ دقیقه سفر خودمون و شروع کردیم که چهار تا از همسفرها با تاخیر کوتاه بهمون پیوستن و جریمه بستنی هم ندادن تو سفر به گروه بستنی معروف شدن .
همون ابتدای مسیر معارفه خودمون و شروع کردیم و با وجود ترافیک کم کم وارد کوهستان البرز شدیم . دوستانمون یک به یک اومدن و خودشون و معرفی کردن . از همسفرهای قدیمی داشتیم تا دوستانی که برای بار اول به جمع ما ملحق شده بودن . گفتیم و خندیدیم تا بعد از دو ساعت به رستوران رسیدیم و صبحانه و نوش جان کردیم.
موقع برگشت هم چند دقیقه معطل شدیم تا جاده دو طرفه بشه و بتونیم به سمت آبشار خور برگردیم . شاد بودیم و این شادی و با هم تقسیم کردیم . تا رسیدیم به ابتدای روستای خور جایی که دیگه باید وسایل برمیداشتیم و پیاده به سمت آبشار میرفتیم.
تو مسیر هم کلی عکس یادگاری گرفتیم و محمد عزیز هم با گوله برف ازمون پذیرایی میکرد !
کم کم آبشار یخی از لا به لای کوه خودش و بهمون نشون میداد ما هم مثال عاشقی که سمت معشوق خودش میره با دیدن قندیل های یخی آبشار از دور انرژی میگرفتیم تا با سرعت به سمتش میرفتیم .
نزدیک های ظهر بود که رسیدیم کنار آبشار ، عکس های یادگاری گرفتیم و من هم طبق معمول بساط چای ذغالی و آماده کردم . نهار و خوردیم و استراحتی کردیم .آقا وحید هم با عکس های زیباش خاطرات سفرمون و دو چندان کرده بود.
دیگه کم کم باید بر میگشتیم . وسایلمون و جمع کردیم راهی مسیر برگشت شدیم . تو راه برگشت هم کلی خاطره ساختیم . شهره و شهرزاد که کفی های کفششون باز شده بود ، محمد عزیز که با سرسره اونم با کیسه پلاستیکی که همراه آورده بود ( پرچم نصف جهان بالاست ) و همرو سرسره سوار کرد . آقای یونسیان که آنی صدای موسیقی پرتابل اش قطع نمیشد و ژیلا و ندا با لبخند های همیشگی شون و همه اعضای خانواده پر عشق البرز من که بی دعا محبتشون و بین اعضا پخش میکردن .
حالا دیگه هوا تاریک شده بود ، یه روز دیگه هم گذشت . دفتر البرز من و خدا حافظی و آرزوی دیدار دوباره .
مورخ 97/11/19
راهنما: شهام نخبه زعیم
زمستان در حال گذر هست و امسال هم چندان بارشی نداشتیم . جمعه ۱۹ بهمن ره سپار جاده چالوس و آبشار یخی خور شدیم تا امسال و بدون برف بازی لذت زمستانی به اتمام نرسونیم. ساعت ۷.۵ دقیقه سفر خودمون و شروع کردیم که چهار تا از همسفرها با تاخیر کوتاه بهمون پیوستن و جریمه بستنی هم ندادن تو سفر به گروه بستنی معروف شدن .
همون ابتدای مسیر معارفه خودمون و شروع کردیم و با وجود ترافیک کم کم وارد کوهستان البرز شدیم . دوستانمون یک به یک اومدن و خودشون و معرفی کردن . از همسفرهای قدیمی داشتیم تا دوستانی که برای بار اول به جمع ما ملحق شده بودن . گفتیم و خندیدیم تا بعد از دو ساعت به رستوران رسیدیم و صبحانه و نوش جان کردیم.
موقع برگشت هم چند دقیقه معطل شدیم تا جاده دو طرفه بشه و بتونیم به سمت آبشار خور برگردیم . شاد بودیم و این شادی و با هم تقسیم کردیم . تا رسیدیم به ابتدای روستای خور جایی که دیگه باید وسایل برمیداشتیم و پیاده به سمت آبشار میرفتیم.
تو مسیر هم کلی عکس یادگاری گرفتیم و محمد عزیز هم با گوله برف ازمون پذیرایی میکرد !
کم کم آبشار یخی از لا به لای کوه خودش و بهمون نشون میداد ما هم مثال عاشقی که سمت معشوق خودش میره با دیدن قندیل های یخی آبشار از دور انرژی میگرفتیم تا با سرعت به سمتش میرفتیم .
نزدیک های ظهر بود که رسیدیم کنار آبشار ، عکس های یادگاری گرفتیم و من هم طبق معمول بساط چای ذغالی و آماده کردم . نهار و خوردیم و استراحتی کردیم .آقا وحید هم با عکس های زیباش خاطرات سفرمون و دو چندان کرده بود.
دیگه کم کم باید بر میگشتیم . وسایلمون و جمع کردیم راهی مسیر برگشت شدیم . تو راه برگشت هم کلی خاطره ساختیم . شهره و شهرزاد که کفی های کفششون باز شده بود ، محمد عزیز که با سرسره اونم با کیسه پلاستیکی که همراه آورده بود ( پرچم نصف جهان بالاست ) و همرو سرسره سوار کرد . آقای یونسیان که آنی صدای موسیقی پرتابل اش قطع نمیشد و ژیلا و ندا با لبخند های همیشگی شون و همه اعضای خانواده پر عشق البرز من که بی دعا محبتشون و بین اعضا پخش میکردن .
حالا دیگه هوا تاریک شده بود ، یه روز دیگه هم گذشت . دفتر البرز من و خدا حافظی و آرزوی دیدار دوباره .
Last edit: 5 سال 2 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.097 ثانیه