سفرنامه تور جنگل و آبشار همیشک مورخ 96/6/10

سفرنامه تور جنگل و آبشار همیشک
مورخ 96/6/10
راهنما: محمدمهدی امینی زاده

در اين جنگل مه گرفته و باراني و اين حس خيس سرگرداني ،در سپيدي افسون گرانه مه آلود ،چه زيباست خلوت و تنهايي و راز زندگاني....
(هومان خورشاد )

صبح آدينه دهمين روز سومين ماه تابستان گرم ،فرصت مناسبي است براي جمع شدن همسفران پراشتياق البرز من كه از دور ونزديك خود را سر وقت به محل حركت برسانند و مهياي سفر زيباي جنگلي بشوند كه كاپيتان بيگدلي عزيز به اين اشتياق مسافران جامه عمل مي پوشاند . در گرگ و ميش صبح با طراوت ، حركت مي كنيم و دوستان دمي مي آسايند تا با آهنگي ملايم آماده يكي از مهيج ترين قسمت هاي همه سفرها ، يعني صبحانه ? شوند .
رستوران الماس مثل هميشه مسافراني شاد و پرانرژي تحويل اتوبوس مي دهد كه معمولا اين شادي تا انتهاي روز پابرجاست . خانواده ٤٥ نفري ما در قزوين با پيوستن آخرين مسافر ريزنقش الموتي كامل مي شود و حالا وقت آشنايي با اعضاي خانواده است . عجب خانواده فرهيخته اي!!! همه اهل علم و دانش و فن و خدمت به مردم و موثر در اجتماع و باهوش و استعداد و اديب از سن ١٠ سال تا ٧١ سال !!!
من كمتر با چنين خانواده غرور آفريني همسفر شده ام و باعث مباهات بنده بود . در خلال آشنايي با اعضاي خانواده به گذشته هاي دور و نزديك سفر كرديم و همسفران از زمان پيدايش اولين تمدن ها تا چند صد سال آينده را در آرزوهاي خود تصوير كردند و در ميان همه اين آرزوها و سفر هاي دور و نزديك صداي آواز سهيل عزيز ، شيريني آرزوها رو در كام مسافران بيشتر كرد. نزديك ظهر به ميدان روستا رسيديم و پس از نيسان سواري كوتاهي به خانه احد رسيديم .






احد يك روستايي زحمت كش است كه خانه او آخرين خانه منتهي به جنگل هميشك است و به همراه خانواده اش هم از مسافران جنگل پذيرايي مي كند و هم محصولات دستي و محلي خود را به فروش مي رساند . يك كلبه دو طبقه زيبا و ساده بدون آب و برق و گاز و تلفن و هر گونه خدمات و امكانات شهري !!!!















پاي در جنگل زيبا نهاديم و در مسير باريكي كه نشان از بكري و خلوتي لذت بخشي داشت شروع به حركت كرديم . مسير پر فراز و نشيب و پيچ در پيچ زيباي جنگلي كه افق قابل رويت آن چند ده متر بيشتر نيست ولحظه به لحظه جذاب تر مي شود . اگر چه همسفران كم تعداد نبودند و هوا هم گرم و شرجي بود و نفس گير!!! ولي وقتي همت همسفران مثل فرهيختگي شان بالا باشد در زمان كمتر از دوساعت آبشار كوچك هميشك هم دست يافتني مي شود . حاشا به همت اين همسفران خوب !!!









جمعي به استراحت و جمعي به ثبت عكس هاي خاطره انگيز و جمعي به آب بازي و شادي مشغول...
چه به ياد ماندني !!!









صرف ناهار و نوشيدن دمنوش هفت گياه طرب انگيز عيش روز را تكميل كرد و عزم بازگشت كرديم ولي حيف است كه به جنگل بروي و كمي در سكوت جنگل تفكر نكني . در مسير بازگشت از گستردگي و تنوع جنگل هاي زيباي هيركاني گفتيم وپس از آن چند دقيقه با جنگل هم نوا شديم و از خويش رها شديم و با جنگل يكي شديم .
شايد اگر زمان متوقف مي شد چيزي را از دست نميدادي بس كه اين سكوت دل انگيز است اما حيف كه وقت محدود است و راه تو را مي خواند و ناگزير از بازگشت .
مسير بازگشت را كوتاه تر از مسير رفت طي كرديم و دوباره به خانه احد رسيديم . همسفران به توصيه خوب سهيل عزيز كه در مسير كرده بود از محصولات محلي احد خريداري كردند كه رونقي باشد براي احد و داستان گردشگري .



چاي و رب محلي و آبغوره و آلوچه و شايد چند چيز ديگر و چه همسفران خوبی که توصيه سهيل عزيز رو لبيك گفتند .
چاي احد هم نوشيدنيست . گرم و لب سوز و لب دوز ...
با همين گرما سوار بر نيسان رسيديم تا ميدان روستا و هنوز سوار بر اتوبوس نشديم سرماي اسكموي ملس فروشگاه دور ميدان روستا ، هم جانمان را خنك كرد و هم دست و دهانمان را رنگي !!
حركت كرديم و تا چشم به هم زديم توقف جهت سوغاتي .
چه وسواسي در انتخاب سوغاتي به خرج ميدهند اين همسفران اديب !!
هنوز از ذوق سوغاتي ها خارج نشده بوديم كه ديديم گروه گلهاي داوودي مشغول ادابازي يا پانتوميم براي گروه نيسان آبيست .اينقدر هيجان انگيز و جذاب بود كه نفهميديم چطور به قزوين رسيديم و آخرين مسافر صبح شد اولين مسافر شب جهت خداحافظي !
ودر چشم به هم زدني تا پاسي از نيمه شب گذشته از ترافيك مسير فرار كرديم و سر از ميعاد گاه هميشگي دفتر البرز من درآورديم كه با اين اسم هميشه اين جمله تداعي ميشود كه سفر پايان ندارد .
از تك تك دوستان كه اين روز رو با تحمل و گذشت سپري و همراهي كردن سپاسگزارم و از سهيل عزيز و مريم خانم براي زحمات فراوان و موثر شان تشكر ويژه دارم و تمام نتيجه روز جمعه حاصل تلاش گروهي همه عزيزان حاضر بود .
به اميد ديدار مجدد