سفرنامه تور ییلاق متش ( اسالم به خلخال) مورخ 17 الی 96/6/18

سفرنامه تور ییلاق متش ( اسالم به خلخال)
مورخ 17 الی 96/6/18
راهنما: نیما افشاری





با سر و جان آمدم دیدار جانان آمدم

آخرین روزهای تابستان و تلاقی آن با پاییز زیبایی و حسی رو انتقال میده که شاید تو هیچ فصلی نشه دید.
اسالم -خلخال
صبح روز جمعه هفدهم شهریور ماه نودوشش راهی جاده شدیم .
حدود ۱ ساعت بعد برای صرف صبحانه وارد رستوران شاندیز شدیم و بعد از صرف صبحانه بود که با سوار شدن همسفران به ماشین تازه سفر ما شروع شد.



آشنایی با همسفران جان یکی از جذابترین چیزهای سفر هست که با سوالات چالش برانگیزی شروع شد و نظرات و دیدگاههای متفاوت جذابیت اون رو بیشتر کرده بود . دانشجوها بیش از دیگران نظر همه رو جلب کرده بودند .
با ورود به استان گیلان تغییر آب و هوا کاملا قابل لمس بود و مناظر رو زیباتر کرده بود . برای استفاده از این هوا در امامزاده هاشم توقف کوتاهی برای تلاش همسفران داشتیم که از قضا مچ چنتا از همسفران زمان تناول جگر گرفته شد.






هرچند که نگران ترافیک جاده بودیم اما با زمان بندی تلاش کردیم که با کمترین اختلاف زمانی به مقصد برسیم.
به محض رسیدن به روستای مَتَش کباب های تازه آماده و نوش جان شد .



با اینکه به دلیل مه هنوز از زیبایی های منطقه چیز خاصی دیده نمی شد اما فضای دوستانه همسفران جان کاملا تلطیف شده بود و ارتباط خوبی با محیط برقرار شده بود .
گروهی با نیسان و گروهی با من با پای پیاده برای لذت بیشتر راهی کلبه های چوبی شدیم .



به محض ورود با وجود نم بارون آتیشی برپا کردیم و شروع به بلال پزون کردیم که چه خوشی گذشت.



دیگه الان وقتش بود که کمی صمیمی تر بشیم و تا شام حدود ۱ ساعت پانتومیمی بازی کردیم که مثل همیشه شلوغترین ها پیروز نبودند.
آتیش و محفل دور اون و جوجه شب مارو کامل کرده بود و کم کم اماده استراحت می شدیم.



صبح روز شنبه رو با املت و خامه و عسل محلی شروع کردیم .و بلافاصله راهی جنگل های تالش شدیم .
بعد از حدود ۲ ساعت پیاده روی در جنگلهای مه آلود هیرکانی ارامشی به هممون داده بود که همه دنبالش بودیم .



و کم کم به جاده اصلی رسیدیم و سید که با اتوبوس منتظرمون بود .
بعد از سوار شدن بی درنگ به سمت صومعه سرا برای نهار عازم شدیم.



با دلی مالامال از غذا قسمت آخر سفر شروع شد.
با اینکه در ۲ روز گذشته چه در ماشین و چه در طبیعت همسفران جان کمی خسته شده بودند اما انقدر از طبیعت انرژی گرفته بودند که در راه بازگشت هم سر از پا نشناخته و با شادی و کلی گپ وگفت این انرژی رو تقسیم می کردند.
باتشکر از سهیل عزیز و کاپیتان سید.
بزودی با برنامه های جذاب پاییزه و زمستانه .....