× تصاویر و سفرنامه تورهای پاییز 96

سفرنامه تور دریاچه عروس مورخ 96/09/03

بیشتر
6 سال 5 ماه قبل - 6 سال 5 ماه قبل #1811 توسط travelloug
سفرنامه تور دریاچه عروس
مورخ 96/09/03
راهنما: محمدرضا زمان فر




دلم باران صبح پاییزی هوس دارد
که نم نم می رسد از راه
و عاشق می شود شهری
آبان رسالت خود را انجام نداد و بدون قطره ای باران رفت
چشم امیدمان به آذر ماه است ...

در اولین جمعه این ماه با جمعی دوست داشتنی در میعادگاه البرزمن به سمت دریاچه زيباى عروس حرکت کردیم
در ابتدای مسیر همراه با موزیک آرام کمی چشمانمان را بستیم
صبحانه مفصل و لذیذی میل کردیم و با کلی انرژى حرکت را آغاز کردیم...



دیگر زمان معارفه بود و آشنایی خانواده جدیدمان با هم
از خودمان گفتیم و جایی که دوست داریم آخرین سفرمان را برویم
در رودبار یکی از هم سفران پر انرژى به ما پیوست رو دیگر جمعمان تکمیل شد
روستای زیبای حلیمه جان و نگینی به نام دریاچه عروس
در مسیر پر پیچ و خم روستا حرکت کردیم تا به دریاچه رسیدیم
























با هم راهان در کنار هم عکسی به یادگار گرفتیم و در کنار دریاچه مشغول به قدم زدن شدیم
هوا بسیار عالی بود چند لکه ابر در آسمان و آفتاب صبح پاییزی دل انگيز
در کنار دریاچه عروس ماشین عروس هم آمد



عروس و داماد که آمده بودند چند عکس به یادگار با دریاچه زیبای عروس بگیرند
از کنار دریاچه به دل جنگل بکر هیرکانی زدیم و مشغول معرفی این جنگل های منحصر به فرد برای هم سفران شدیم از درختان جنگل گفتیم و ضرورت حفظ این ميراث 40 ملیون ساله






چالش گذر از رود میان جنگل پاییزی را داشتیم تا به محل کمپ رسیدیم
بادبان ها کشیده شد ، زیر اندازها پهن شد و ما هم مشغول آماده کردن آتش









تا هم سفران نهار میل کنند چای آتشی و دم نوش مخصوص محمدرضا آماده شد و از نوشیدنش حسابی کیفور شدیم
دیگر زمان این بود که کمی هم تحرک داشته باشیم
این بود که در 2 تیم بازی قدیمی و پر از هیجان دست رشته را بازی کردیم
دوستان هم انصافاً از دل و جان مایه گذاشتند



دیگر زمان دل کندن از این جنگل بکر و زیبا بود
ولی قبل از رفتن آقا جمشید مربی یوگا چند دقیقه ای سکوت در طبیعت بکر به ما داد
روی زمین نشستیم و چشمانمان را بستیم
گوش جان سپردیم به نوای رود ،آواز نسیم در میان شاخه سازان ،صدای پرندگان حسابی حالمان را خوب کرد












در انتهای مسیر برادران بیگدلی هم به انتظار ما نشسته بودند
هم سفران با موزیکی آرام تا شهر باد و زیتون استراحت کردند و در منجیل بعد از خرید سوغات دیگر زمان کمی شادی بود
در ادامهٔ مسیر تابلویی از عکس های قدیمی ترین هم سفرمان خانم حسینی تقدیمشان کردیم
دیگر بغض آسمان شکست و در اولین روزهای آذر در میان جاده باران و برفی زیبا را دیدیم
چراغ های شهر خبر از رسیدن می داند
و بلاخره به البرزمن رسیدیم
در جایی که هیچ گاه سفر پایان ندارد هم راهان را بدرود گفتیم
در پایان تشکر از همه هم راهان و خانم شکوهی هم کار عزیزم و آقا جمشید که بسیار خوش سفر بودند
دلتون همیشه شاد و لبتون همیشه خندان
Last edit: 6 سال 5 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.108 ثانیه