× تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 97

سفرنامه تور غار کتله خور زنجان مورخ 97/1/9

بیشتر
6 سال 1 هفته قبل - 6 سال 1 هفته قبل #1867 توسط travelloug
سفرنامه تور غار کتله خور زنجان
مورخ: 97/1/9
راهنما: سهیل صالحی


هست در چشمم به از این گنبد پیروزه فام
پهنهٔ بجنورد و آن پیروزه گون الگای او
ای دریغا خطهٔ کشمر که دست زرد هشت
کشته سروی ایزدی در خاک مینوسای او
وای بر من زین سفیهی وانکه بگشاید چو من
دکهٔ دانش به بازار سفیهان‌، وای او
هرکه چون طوطی سخن گوید درین ویرانه بوم
بوم بندد آشیان بر منزل و ماوای او

در این سفر غار بسیار زیبای کتله خور و گنبد سلطانیه را برای سفر انتخاب کردیم. گنبدی که به راستی زبانزد ایرانیان و غیر ایرانیان است. گنبد فیروزه ای سلطانیه...
قبل از صبحانه چرت دم صبح حسابی می چسبد اگر صبحانه ای پر مایه در راه باشد. در طول مسیر در کنار شادی جمعی و آشنا شدن با روحیات و علاقه های همسفرای عزیزمون یا تاریخچه دشت قزوین آشنا شدیم. اینکه چرا دشت قزوین مورد توجه پیشینیان ما بوده و این دشت وسیع رو برای یکجا نشینی انتخاب کردند؟
در طول مسیر با دیدن دریاچه سد زیبای کینه ورس ذوق زده شدیم. کنار سد توقف کردیم و از آب چشمه نوش جان کردیم. داستان آب در ایران امروز غمبار است. آبی که این روزها رنگ به رخسار ندارد و ملول و بی رمق چشم به دستان ما دارد. ایرانیان از دیرباز آب را محترم و مغتنم می شمردند چرا که در سرزمین خشک ایران آب جوهره ی حیات است. جشن آب بهانه ای برای نگهداری آب و استفاده درست از آن بود. از آن روز که جشن آب و آبیاری کمرنگ شد دریاچه ها و رودهایمان هم رو به خشکی نهاد. هنوز می توانیم در دلمان آب را مقدس بدانیم و از آن به درستی بهره مند بشیم.



عجب غاری ست اینجا. پدر بزرگ سی ملیون ساله. سلام...
درون غار مملو از سازه های بی نظیر آهکی ست که هر کدام حاصل صبر و تلاش چندین ساله زمینمان است. تا صبر نیاشد که زیبایی حاصل نمی شود. زمین خیلی با حوصله ست آرام آرام نقاشی می کشد، مجسمه می سازد و عشق می آفریند و با لبخندی ساده هر آنچه دارد به ما می بخشد.چگونه از او قدردانی کنیم؟؟؟ سوال بزرگی ست!









از غار بیرون می آییم در سالن انتظار غار که در دل خود غار هست ناهاری می خوریم و از کنار هم بودن لذت فراوان می بریم. بعد از آن به سمت کرج پا در رکاب اتوبوس می گذاریم. چقدر زیبایی دیدیم هنر انسانی را دیدیم که از طبیعت سر مشق گرفته. هنر طبیعتی را دیدیم که بدون هیچ الگویی فقط عشق را به تصویر کشیده...
به گنبد سلطانیه که رسیدیم همه سر به هوا شده بودیم. مگر می شود این گنبد قد کشیده به آسمان را دید و مبهوت عظمتش نشد. هنر ایرانی ما را از خود بی خود کرده بود. وجب به وجبش را سرک کشیدیم و آجر به آجرش را لمس کردیم. هنر ایرانی همان زیبایی بی نظیر است که انسان را به سفر به عالمی دیگر فرا می خواند. عجب!!! سفر در سفر شده بود. از البرز من به سلطانیه و از آنجا به عالمی دیگر. اینجا زمان، مکان ندارد، فقط سفر باید کرد...
بلکه آغازی باشد برای آن عزیمت نهایی .سلطانیه را مگر می شود ترک کرد؟
بعد از استراحتی کوچک در مورد طب ایرانی با هم گفتگو کردم. از آموزه های ابن سینا گفتیم و اینکه چگونه با رعایت اصول سالم زیستن می توانیم جسم و روان آرام‌تری داشته باشیم. سپاس فراوان از آقای دکتر عباس بیگی همسفر گرامی که اطلاعات ارزشمندی در این زمینه عنوان کردند. آواز ایرانی هم جز جدا نشدنی سفرهای من هست که درکنار هم از آن لذت بردیم.



به امید دیدار شما عاشقان فرهنگ و طبیعت ...
Last edit: 6 سال 1 هفته قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.095 ثانیه