سفرنامه تور تکاب-تخت سلیمان مورخ 17 الی 97/3/18

سفرنامه تور تکاب-تخت سلیمان
مورخ 17 الی 97/3/18
راهنما: محمدرضا زمانفر


سحر گاه هفدهم خرداد ماه هوای سفر به سرمان زد . یاران گرد هم آمدیم و سوار بر مرکب به سوی یکی از اثرات ثبت جهانی ایران ((آتشکده آذرگشسب)) ره سپار شدیم . صبحانه مفصلی در تالار شهر قزوین نوش جان کردیم...



در ابتدای مسیر هم راهان از خود گفتند و صمیمیت جمع یاران دو چندان شد. تا به خود آمدیم به شهر زیبای بیجار رسیدیم. در مسیر بیحار به تکاب دیگر محو اطراف جاده شده بودیم . این همه زیبایی یک جا زمین های زیر کشت رفته گندم که رقصان در باد بودند .
هر دامنه یک رنگ یکی را شقایق به رنگ سرخ دراورده بود . یکی را بابونه سفید کرده بود، دیگری بنفش و ... دیگر تاب مقاومت نداشتیم و مرکب را به کناری زدیم و همچون مجنون به دامان این گل های زیبا رفتیم .



حسابی از خجالت خودمان در آمدیم و کلی عکس های زیبا گرفتیم .


شهر تکاب از دور برایمان دست تکان میدهد به محض ورود مسئولین هتل رنجی به استقبالمان آمدند و نهار نوش جان کردیم دیگر صبر جایز نبود .
زندان دیو ما را فرا می‌خواند . در پای زندان از مرکب پیاده شدیم و به بالای کوه رفتیم .






گودالی وهم انگیز به عمق 85 متر چشم هر بیننده ای را مدهوش میکرد ...


دیگر نوبتی هم باشد نوبت آتشکده آذرگشسب ((تخت سلیمان)) بود . از دروازه که وارد شدیم دریاچه زیبا نیلگون برایمان دلبری میکرد . آقای تدین هم از مسئولین خوب مجموعه به ما پیوست و به اتفاق از جایگاه مخصوص تاج گذاری شروع کردیم و از زمان ساسانیان آمدیم به ایلخانان ...





















با یاران لختی استراحت کردیم و پای بر آب دریاچه گذاشتیم و هندوانه ای که در مسیر گرفته بودیم را در قلب تخت سلیمان نوش جان کردیم.





به هتل برگشتیم و شب و استراحت ... صبح زود صبحانه را که نوش جان کردیم و مستقیم به سوی غار زیبای کرفتو حرکت کردیم غار کرفتو یادگار پیش از تاریخ که بسیار تمدن ها را به خود دیده از مادها تا ساسانیان و ایلخانان محل سکنی گزیدن بسیاری بوده .






از پله ها بالا رفتیم . طبقه اول و ساختار خاص این غار که با دست کنده شده بود و کانال های آب و... با یاران یه سالن اجتماعات رفتیم که در طبقه دوم بود. هوای درون غار بسیار خنک بود . ساختار عجیب این غار و موقعیت قرار گیری باعت میشود زمستان های گرم و تابستان های خنکی داشته باشد .



از آن جا به بالکن طبقه چهارم رفتیم و پس از آن به اتاق هرکول استوره یونان . که انصافا بسیار خوش سلیقه بوده و بهترین اتاق غار را انتخاب کرده بود .






دیگر از این غار زیبا و مناظر مدهوش کننده اش دل کندیم و به سوی تکاب رفتیم ... نهار و خدا نگهدار تکاب ...
در مسیر هم به سمت خانه کلی شاد شدیم . تولد داشتیم و لپ لپ? و کلی مسابقات مهیج و یکی از همراهان که پدیده این دوره از مسابقات متارنه? از دور چراغ های شهر خبر از رسیدن ما به میعاد گاه البرز من میدهد هم راهان را بدرود گفتیم در جایی که هیچ گاه سفر پایان ندارد .
دلتون شاد و لبتون خندان ...

محمدرضا زمانفر