- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- سفرنامه ها
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های تابستان 94
- سفرنامه جنگل پیسه سون-ویسادار مورخ 19 الی94/6/20
- سفرنامه ها
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های تابستان 94
- سفرنامه جنگل پیسه سون-ویسادار مورخ 19 الی94/6/20
×
تصاویر و سفرنامه تورهای تابستان 94
سفرنامه جنگل پیسه سون-ویسادار مورخ 19 الی94/6/20
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
8 سال 7 ماه قبل - 8 سال 7 ماه قبل #1389
توسط travelloug
سفرنامه جنگل پیسه سون-ویسادار مورخ 19 الی94/6/20 was created by travelloug
سفرنامه تور جنگل پیسه سون
مورخ 19 الی 94/6/20
راهنما: پویا ملاحسنی
نيمه گرم سال هم به انتهاي خودش رسيد و پاييز اهسته و خرامان با پایان شهريور، نداي اومدن سر ميده. چي بهتر از اين كه توى اين هواى بلاتكليف دل به راه بدى و جنگل رو پيمايش كني و شبي رو زير آسمون پر ستاره زيباترين سقف دنيا صبح كنى.
پس بند كفش هارو محكم كرديم و كوله هارو بستيم به سمت جنگل هاي زيباي اسالم حركت كرديم.
صبح پنجشنبه همه شاد و سرزنده كنار ماشين حاضر بودند و سفر آغاز شد. كمي خواب و صبحانه و معارفه اي طولاني.
از كنار سد و توربين هاي منجيل رد شديم و سپيد رود نيمه جون رو هم پشت سر گذاشتيم تا به صومعه سرا رسيديم و دو همسفر ديگه به ما اضافه شدند. اقاي وحيد و سميه خانم كه راه بلد و امدادگر گروه بودند. بعد از خوردن ناهارخيلي زود به اول مسير پياده روى رسيديم
و راه پيمايي ما آغاز شد....
جاده اي خاكي در دل جنگل بكر ...
بعد از يك ساعت و نيم پياده روى به نهالستان پيسه سون رسيديم
كنار يك درخت بلوط بلند استراحت كرديم و من در مورد جنگل ها توضيحاتي به دوستان دادم.
پياده روى رو ادامه داديم و هنگام غروب منظره زيبا و ديدني اي رو به نظاره نشستيم.
هوا تاريك شده بود كه به روستا چوعه ژييه اتراقگاه شبانه مون رسيديم. چادرها رو علم كرديم و اتيش رو به راه
شبي پر ستاره و پر از شهاب سنگ رو سپرى كرديم و بعد از شام دور آتيش جمع شديم و كمي آواز و خنده و ماشاز و بعدش خواب....
صبح همه با تجربه ترس از حمله سگ، از خواب بيدار شديم و دست و صورت رو شستيم و صبحانه اي مفصل نوش جان كرديم
و پياده روى اصلي رو اغاز كرديم.
مناظر بكر و جنگل زيبا در طول مسير همراه ما بودند و رودخانه هم خيلي زود همراه ما شد.
درختان توسكا و بلوط و ممرز همه جا با ما بودند و در قسمت هايي شمشادهاي ظريف و زيبا با تجمع بالا كنارمون بودند.
بعد از سه ساعت پياده روى به كنار ابشار كوچكي رسيديم كه اتراقگاه ما بود.
ابشار و رود ما رو صدا ميزدند و ما هم بلافاصله جوابشون رو داديم و لحظه هاي پر هيجان اب بازي و سرسره بازي خستگي پياده روى رو از تنمون در اورد.
لباس ها رو عوض كرديم و ناهار خورديم و دوباره حركت اغاز شد.
از رودخونه رد شديم و مسير تبديل به جاده اي خاكي شد و خيلي زود با نيسان ابي اسماني اين ناجي مهربان جنگلي ملاقات كرديم.
بعد از كمي نيسان سوارى بالاخره رخش نارنجي رنگ اقاي بيگدلي نمايان شد و فرياد شادي بچه ها و اشك هاي توى چشماشون اين لحظه رو بیش از پيش احساسي كردند.
بالاخره همه رسيدند و مسير بازگشت رو پي گرفتيم و همه در خوابي عميق بيشتر مسير برگشت رو طي كردند و هر از گاهي هم خنده و شوخي از لابه لاي خر و پف ها شنيده ميشد.
سفر ديگه اي هم با تجربه اي متفاوت به پايان رسيد و همه ما فهميديم كه ميتونيم به بدن خودمون اعتماد كنيم و بهش افتخار كنيم و همينطور تشكر كه به هر نحوى بود ما رو از ساعت ها پياده روى و جنگل پيمايي به سلامت بيرون اورد.
تشكر ميكنم از همه شما همسفرهاي با صفا و خستگي ناپذير كه هم قدم شدن با شما براي من موهبتي بود....
به اميد ديدار در برنامه هاي مشابه بعدي
مورخ 19 الی 94/6/20
راهنما: پویا ملاحسنی
نيمه گرم سال هم به انتهاي خودش رسيد و پاييز اهسته و خرامان با پایان شهريور، نداي اومدن سر ميده. چي بهتر از اين كه توى اين هواى بلاتكليف دل به راه بدى و جنگل رو پيمايش كني و شبي رو زير آسمون پر ستاره زيباترين سقف دنيا صبح كنى.
پس بند كفش هارو محكم كرديم و كوله هارو بستيم به سمت جنگل هاي زيباي اسالم حركت كرديم.
صبح پنجشنبه همه شاد و سرزنده كنار ماشين حاضر بودند و سفر آغاز شد. كمي خواب و صبحانه و معارفه اي طولاني.
از كنار سد و توربين هاي منجيل رد شديم و سپيد رود نيمه جون رو هم پشت سر گذاشتيم تا به صومعه سرا رسيديم و دو همسفر ديگه به ما اضافه شدند. اقاي وحيد و سميه خانم كه راه بلد و امدادگر گروه بودند. بعد از خوردن ناهارخيلي زود به اول مسير پياده روى رسيديم
و راه پيمايي ما آغاز شد....
جاده اي خاكي در دل جنگل بكر ...
بعد از يك ساعت و نيم پياده روى به نهالستان پيسه سون رسيديم
كنار يك درخت بلوط بلند استراحت كرديم و من در مورد جنگل ها توضيحاتي به دوستان دادم.
پياده روى رو ادامه داديم و هنگام غروب منظره زيبا و ديدني اي رو به نظاره نشستيم.
هوا تاريك شده بود كه به روستا چوعه ژييه اتراقگاه شبانه مون رسيديم. چادرها رو علم كرديم و اتيش رو به راه
شبي پر ستاره و پر از شهاب سنگ رو سپرى كرديم و بعد از شام دور آتيش جمع شديم و كمي آواز و خنده و ماشاز و بعدش خواب....
صبح همه با تجربه ترس از حمله سگ، از خواب بيدار شديم و دست و صورت رو شستيم و صبحانه اي مفصل نوش جان كرديم
و پياده روى اصلي رو اغاز كرديم.
مناظر بكر و جنگل زيبا در طول مسير همراه ما بودند و رودخانه هم خيلي زود همراه ما شد.
درختان توسكا و بلوط و ممرز همه جا با ما بودند و در قسمت هايي شمشادهاي ظريف و زيبا با تجمع بالا كنارمون بودند.
بعد از سه ساعت پياده روى به كنار ابشار كوچكي رسيديم كه اتراقگاه ما بود.
ابشار و رود ما رو صدا ميزدند و ما هم بلافاصله جوابشون رو داديم و لحظه هاي پر هيجان اب بازي و سرسره بازي خستگي پياده روى رو از تنمون در اورد.
لباس ها رو عوض كرديم و ناهار خورديم و دوباره حركت اغاز شد.
از رودخونه رد شديم و مسير تبديل به جاده اي خاكي شد و خيلي زود با نيسان ابي اسماني اين ناجي مهربان جنگلي ملاقات كرديم.
بعد از كمي نيسان سوارى بالاخره رخش نارنجي رنگ اقاي بيگدلي نمايان شد و فرياد شادي بچه ها و اشك هاي توى چشماشون اين لحظه رو بیش از پيش احساسي كردند.
بالاخره همه رسيدند و مسير بازگشت رو پي گرفتيم و همه در خوابي عميق بيشتر مسير برگشت رو طي كردند و هر از گاهي هم خنده و شوخي از لابه لاي خر و پف ها شنيده ميشد.
سفر ديگه اي هم با تجربه اي متفاوت به پايان رسيد و همه ما فهميديم كه ميتونيم به بدن خودمون اعتماد كنيم و بهش افتخار كنيم و همينطور تشكر كه به هر نحوى بود ما رو از ساعت ها پياده روى و جنگل پيمايي به سلامت بيرون اورد.
تشكر ميكنم از همه شما همسفرهاي با صفا و خستگي ناپذير كه هم قدم شدن با شما براي من موهبتي بود....
به اميد ديدار در برنامه هاي مشابه بعدي
Last edit: 8 سال 7 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
مدیران انجمن: admin1
- سفرنامه ها
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های تابستان 94
- سفرنامه جنگل پیسه سون-ویسادار مورخ 19 الی94/6/20
زمان ایجاد صفحه: 0.109 ثانیه