× تصاویر و سفرنامه های تور های تابستان 97

سفرنامه تور رفتینگ ارمند مورخ 7 الی 97/4/8

بیشتر
5 سال 9 ماه قبل #1940 توسط travelloug
سفرنامه تور رفتینگ ارمند
مورخ 7 الی 97/4/8
راهنما: فرشید حسینی

بنام حضرت دوست
در بحبوحه گرمای تابستان و هیاهوی بازار سکه و دلار به قول سلاطین قاجار میل مان به آب بازی و آن ورزش خارجکی که رفتینگ می نامندش افتاد ،
تا اندکی فارغ شویم از التهاب و هیجان گرمای تابستان و بازار بی در پیکر ایران .
و در یک بعد از ظهر گرم و داغ تابستانی به رسم دیرین جمعمان جمع شد و سوار بر مرکب تیز پای کاپیتان افشار که به قول بچه ها هنوز بوی ( نو ) میداد دل به جاده سپردیم و رهسپار بام ایران شدیم تا سوار بر موجهای سرکش یکی از سر شاخه های کارون( ارمند) فارغ شویم ز کار جهان و گرمای تموز
در مسیر رفت گل گفتیم و گل شنیدیم و بعد از صرف شام همسفران خواب شبانگاهی داخل اتوبوس رو تجربه کردند تا آماده یک روز پر ماجرا و خنک تابستانی شوند. تماشای طلوع آفتاب توام شد با مناظر زیبای جنگلهای بلوط و زاگرس پر غرور.
بعد از گذر از پیچ و خم جاده ارمند بساط صبحانه که همراه شده بود با دو تابه پر از املت قارچ رو در کنار رودخانه ارمند بپا کردیم و بعد از تعویض لباس آماده ۴ ساعت شور هیجان و آب بازی شدیم ...



عکسهای دسته جمعی و آموزش اولیه شروعی بود برای کُری خواندن ها و خیس کردن ها و آب بازی همسفرانی که حالا سوار بر پنج قایق دل به ارمند زیبا سپرده بودند .


و انصافا که فارغ شدیم ز کار جهان . و هرچه بود صدای خنده ، شادی و گاهی هم صدای آب... و در چشم بر هم زدنی به پل ارمند رسیدیم و انتهای مسیر.












مسیری که خوردن خیار در کنار چشمه نمک، شنا در رودخانه، سرسره و پرش از صخره یادگارش شد برای همراهانی که مسیری بیش از هزار کیلومتر رو طی کردند بودند( البته رفت و برگشت) .


تنها چیزی که بدر میکرد خستگی را از تن همسفرانمان خوردن یک نهار دلچسب و چرت مرغوب و لذت بردن از نسیم خنک رخش کاپیتان افشار بود ،
که همگی به نحو احسنت اتفاق افتاد و حالا ما ماندیم و یک جمع یکدل و صمیمی و هندوانه های خنک و چهار صد کیلومتر راه در توقفی کوتاه خنکی و شیرینی هندوانه ها گوارای وجودمان شد و به قول عمو محسن بعد از یک سعی دسته جمعی در سه گروه ( رعد، عقاب، هاشم) مشغول بازی شدیم ،
و باز هم صدای خنده و شادی و البته جر زدن های گروه هاشم . و در نهایت برد گروه هاشم البته بدون جر زنی .
شب از نیمه گذشته بود که به البرز رسیدیم با کوله باری از خاطرات خوب و دوستی های خوشرنگ.طنین شادی همسفران را هنوز در ذهن دارم و باز هم به سفر می اندیشم ... به این بی پایان بی مرز ...
در پایان از همراهی افشین مدهوش و تمام همراهان همدلم کمال تشکر رو دارم .
فرشید حسینی
تابستان ۱۳۹۷

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.098 ثانیه