سفرنامه تور دریاچه حوض سلطان مورخ 96/10/15

سفرنامه تور دریاچه حوض سلطان
مورخ 96/10/15
راهنما: پویا ملاحسنی





زمستان خشک و بی بارندگی از راه رسید و ما چشم به راه کمی برف و سپیدی مانده ایم و همچنان آسمان دلش نمی خواهد کمی بر سر ما چشم انتظاران ببارد.
ولی ما خود به جستجوی سپیدی پرداختیم و در دل کویر مرکزی ایران یافتیمش.
جمعه صبح با همسفرها راهی قم شدیم تا شورش را در بیاوریم و سفری نمکی را تجربه کنیم. اولین توقف ما برای صرف صبحانه بود... املت و نیمرو و سوسیس و چای نوش جان کردیم و راهی گنبد نمکی شدیم ...
آسمان آبی بود و تپه های خوش رنگ جلوی ما صف کشیده بودند ...






از جاده ای سر بالایی رفتیم و در آن بالا به فرورفتگی ای رسیدیم که در وسط آن پهنه ای سفید رنگ و زیبا دراز کشیده بود. در وسط این زیبای سفید رنگ حوض آبی چند ضلعی قرار گرفته بود که آبی شور و غلیظ پرش کرده بود...















بلورهای نمک روی آب شناور بودند و سنگینی آب را خیلی خوب می شد دید... زیبا بود . شروع کردیم به عکس گرفتن و دست ها را به آب زدیم و نمک ها به دست های ما چسبیدند. کمی در تپه ها قدم زدیم و رنگ های زیبای طبیعت را دیدیم.
وقت برگشتن بود و رفتن به سمت حوض سلطان...
بعد از کمی خرید به سمت چشمه شور رفتیم و در کنار دریاچه بساط ناهار را پهن کردیم و شادی هایمان را با هم تقسیم کردیم.



نوبت پا گذاشتن در این با نمک بی انتها بود. در اوایل راه زمین خاکی رنگ بود هر چه جلوتر می رفتیم سفیدتر می شد و پلی گن های نمکی زیباتر و بزرگتر می شدند...
کمی جلوتر پلی گنها محو شدند و وله های نمکی پیدا شدند... روی نمک ها دراز کشیدیم و سکوت کردیم... چه سکوتی بود...



به کنار ماشینمان برگشتیم و آتش و چای و غروب افتاب دل انگیز حال ما را حسابی خوب کردند...
در ماشین هم جمع صمیمی و دوست داشتنی همسفرها راه را کوتاه کرد و تا خود کرج گفتیم و خندیدیم...
سفری شور و با نمک به پایان رسید و در سفرهای آینده قرار شد که بیشتر شورش را در بیاوریم...
به امید دیدار شما دوستان با صفا