× تصاویر و سفرنامه های تور های زمستان 97

سفرنامه تور کوهنوردی قله بریال مورخ 97/11/26

بیشتر
5 سال 2 ماه قبل - 5 سال 2 ماه قبل #2107 توسط travelloug
سفرنامه تور کوهنوردی قله بریال
مورخ 97/11/26
راهنما: مریم فرزام


هرگاه با دیگران درباره کوه صحبت می کنم ، می توانم احساس کنم که آنها تنها عذاب و سختی های این کار را می بینند . سرما ، گرما، طوفان و خطرات دیگر.
افراد کمی می توانند با این زیباترین لحظات ارتباط برقرار کنند.
سحر گاه اخرین جمعه بهمن ماه به همراه یارانی که برای ثبت خاطراتی ناب آمده اند برای صعود به قله ۲۸۶۰ متری بریال راهی روستای چناسک میشویم.
روستایی سردسیر واقع در شهرستان آبیک استان قزوین و قله ای که از شمال به منطقه الموت و از شرق به طالقان منتهی می شود.
پس از رسیدن به روستا و عبور از آخرین خانه ، جاده خاکی را به سمت غرب ادامه میدهیم بعد از عبور از رودی کوچک و ادامه جاده خاکی به طرف شمال به اولین یال در سمت راست میرسیم . از طریق پاکوب با شیب ملایم به سمت قله می رویم.البته به نظر آقا محمد شیب خیلی هم ملایم نیست .



آسمان ابریست اما بازهم ترکیب رنگهای دوست داشتنی زرد و خردلی و نارنجی و قرمز را می توان دید ، باد شدید اجازه ایستادن را نمیدهد سرما هول مان میدهد که برو نباید بایستی...
پس از ساعتی حرکت صبحانه را در پناه سنگها نوش جان می کنیم و با دوستان جدیدمان هم اشنا می شویم... شبنم عزیز از دماوند می گوید و اقا محمد هم که زاده الموت است. مریم بانو و پوریا تجربه اولشان است اما محکم و با انگیزه امده اند . راه را ادامه می دهیم...






هر چه بالاتر میرویم عمق برف مسیر هم بیشتر می شود . در انتهای هر پیچ و زین اسبی به نسترن و سعید وعده قله را در پیچ بعدی می دهم و جمله معروف " چیزی نمونده و فقط یه کم دیگه" از ارتفاع ۲۷۰۰ متری برف شروع به بارش می کند . باد روی برفها می چرخد و صحنه های زیبایی خلق می شود . انگار قرار است برفها به آسمان برگردند.
برف کوبی را اقای پرنیا به عهده می گیرد... بعضی جاها میبینم که تا بالای زانو در برف فرو می رود .خسته ایم اما نفس نفس زنان ادامه می دهیم.
پس از عبور از قله فرعی چیزی تا انتهای مسیر نمانده ، قله را نشان میدهم " واقعا چیزی نمونده ببینید یه کم دیگه....اون قله س، اون بالا یه منظره عالی منتظرمونه یه حس خوب " ....



اما چند دقیقه از گفتن این حرفها نمیگذرد که مه شدیدی اطرافمان را می گیرد ، زمین پوشیده از برف است، آسمان هم به سپیدی برف، انگار آسمان به زمین آمده و همه چیز یکی می شود . نه قله ای مشخص است نه دره ای و نه یالی . تنها نشانه قابل تشخیص خود ما هستیم. برف شدیدی در حال بارش است و با وزش باد کولاکی میشود. در زین اسبی اخر ایستاده ایم ، راهی نمانده... آمده ایم که با سختی ها و خشونتها دست و پنجه نرم کنیم، اما نه به هر قیمتی. کوهنوردی سراسر تجربه است..


منطقی ترین تصمیم ، برگشتن است... سطح مسیر آمدنمان را برف پوشانده و هر چند متر جای باتومی از مسیر رفت مشخص است.


در این سفیدی مطلق تنها نشانه وجود روستا در پایین دامنه صدای اذان ظهر است که از مسجد به گوش می رسد . با احتیاط و گامهای محکم باز میگردیم . در حدود صد متر پایین تر و بعد از قله فرعی هوا کمی باز می شود اما همچنان سرد است و وزش شدید باد ادامه دارد و نمیتوان بیشتر از چند دقیقه در طول مسیر استراحت کرد. باز هم به محل صبحانه میرسیم اینبار سنگها محافظمان میشوند از گزند باد ، برای صرف ناهار. سوپ بعد از ناهار گرما را به سلولهای بدنمان تزریق می کند و در این سرما عجیب می چسبد . به سمت پایین حرکت می کنیم.


. سعید از خاطرات همنورد نمونه شدنش می گوید و نسترن اصرار دارد که اینبار باید همسفر نمونه شود... بالاخره به ده می رسیم . اقای افشار منتظرمان است. به سمت کرج حرکت می کنیم و در طول مسیر برگشت کمی هم گره های کوهنوردی را تمرین می کنیم برای صعودهای آینده و شبنم خانم یک چایی خوشمزه ماسالا با طعم آشنای میخک و دارچین و زنجبیل مهمانمان می کند.
به میعادگاه همیشگی مان رسیده ایم. با کوله باری از تجربه .به قول همنوردان امروز همه پدیده های جوی از افتاب گرفته تا مه و باد و برف و کولاک را تجربه کردیم.
فکر می کنم پایم که به زمین هموار و صاف بخورد، فراموشت‌می کنم . اما میدانم که افسونت شده ام. از پنجره اتاق، پشت چراغ قرمز، لابلای پنجره اتوبوس شلوغ ، چشمانم تو را می پاید و در انتظارم تا باز پای در دامن پر چینت بگذارم ..
به امید صعودهای زیباتر
Last edit: 5 سال 2 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.089 ثانیه