سفرنامه تور پرنده نگری میانکاله مورخ 21 الی 93/9/22

سفرنامه تور پرنده نگری تالاب میانکاله
مورخ 21 الی 93/9/22
راهنمای تور: پویا ملاحسنی

زمستان که نزدیک میشه، زمزمه ی کوچ و سفر دل ها رو بی تاب میکنه و سرما و برف، نوید حضور بی قرار های کوچ نشین سبک بال رو در بهشت پرندگان ایران(میانکاله) میدهد... پرنده هایی که قرار ندارند که نباید هم داشته باشند چون بال و پر دارند ...

البرزمن هم مثل هر سال سنت خوش آمدگویی به این بی قرارها رو به جا آورد و با همسفرهای باصفاش راهی میانکاله شد...

صبح جمعه همه به موقع سوار ماشین شدیم و بقیه دوستان هم در مسیر یک به یک سوار شدند و به سمت فیروزکوه حرکت کردیم... صبحانه مفصل و خوبی در رستوران امین نوش جان کردیم و با انرژی مضاعف آماده برنامه معارفه شدیم...



معارفه مثل همیشه پر از شوخی و لحظه های شاد بود... از خانم صباح تا ژوزف و حتی ویدا ... همه به خوبی از پس چالش معارفه بر اومدند... !1

خیلی زود به ورسک رسیدیم و برای دیدن پل ورسک کمی پیاده روی کردیم ... هوا بیش از حد مطبوع بود.. انگار نه انگار که اخر پاییز هست و باید سوز و سرما زیاد باشه... بعد از عکس و توضیح و نگاه، به داخل ماشین برگشتیم و از مناظر لذت بردیم تا به ساری رسیدیم و اکبر جوجه معروف رو برای ناهار نوش جان کردیم...

بعد ار ناهار بود که به پناهگاه حیات وحش دشت ناز رفتیم. منظره جنگلی تکیده بین مزارع بی انتها به ما یاد آوری میکرد روزی روزگاری این منطقه پوشش گیاهی و حال و هوای بسیار متفاوتی داشته...

بین درخت های کهن سال جنگل خسته روی برگ های پاییزی با سکوت حرکت میکردیم تا به نزدیکی گوزن های زرد ایرانی رسیدیم ..... جست و خیز های بی وقفه و نگاه هراسانشون به ما و فرار دسته جمعیشون و نور خورشید که از لا به لای درخت ها میتابید....















قبل از غروب آفتاب به سمت تالاب لپو حرکت کردیم و منظره غروب خورشید رو به نظاره نشستیم و همین طور وجود نا همگون نیروگاه در افق تالاب و دودی که به سمت آسمان رها شده بود ما رو به فکر فرو میبرد...
بعد از خرید چکمه و غذا و این ها به محل اقامت رفتیم و شام با صفایی دور هم خوردیم...

شب با همسفرها به کنار دریا رفتیم و به هر سختی ای بود آتیشی به پا کردیم و چای داغ نوشیدیم و از ستاره ها و دریا و ساحل لذت بردیم.... !73

صبح زود چکمه ها رو به پا کردیم و راهی میانکاله شدیم . نیسان های آبی آسمانی در انتظارمون بودند تا ما رو در آغوش بگیرند و به آغوش طبیعت ببرند. شوار شدیم و از بین انارهای وحشی حرکت کردیم و قبل از رسیدن به تالاب پیاده شدیم و بقیه مسیر رو در سکوت به سمت تالاب حرکت کردیم...

اولین پرنده ای که دیدم آبچلیک ها بودند و بعد از اون خروس کولی و کمی بعدترش عقاب دریایی دم سفید ...
صدای زندگی در تالاب شنیدنی و زیبا بود ... صدای سوت مانند آبچلیک ها ، صدای اردک ها و همین طور فلامینگو ها و صدای مرگ.... صدای گوش خراش شلیک گلوله هم هر از گاهی شنیده میشد....

























از قدم زدن و دیدن پرنده ها که حسابی سیر شدیم به سمت دریا حرکت کردیم و با منظره بی نظیر کشتی ای که در ساحل در گل نشسته روبرو شدیم...



بعد از عکس و قدم کنار ساحل به سمت ماشین برگشتیم و مسیر بازگشت رو پی گرفتیم ، ناهار خوشمزه ای در رستوران حاج حسن خوردیم و بعد از کمی چرت و چایی مسابقه های متعددی اجرا کردیم و آقا پژمان هم انگار چهره محبوب انتخاب شدند البته نا گفته نماند آرش نقش به سزایی در انتخاب پژمان داشت ....
خلاصه سفر به یاد ماندنی دیگه ای هم به پایان رسید به امید دیدار دوباره شما عزیزان.... !35