سفرنامه تور غار علیصدرهمدان مورخ96/5/20

سفرنامه تور غار علیصدرهمدان
مورخ96/5/20
راهنما: سهیل صالحی


باز هم سفر، باز هم ایران..
سفر کردن و دیدن و یادگرفتن سعادتی ست در زندگی، که این هفته نصیبمان شد و دلمان را گرم کرد.
همدان شهر پاکان است که ریشه های سنگ بنای فرهنگ و هنر امروزی را در آنجا می توان جست و جو کرد
صبح زود سر قرار حاضر شدیم با دلی پر زلبخند رهسپار جاده شدیم. برای رفتن به همدان جاده ی ساوه همدان را انتخاب کردیم، مسیری که از میان دشت ها عبور می کند و فرصتی ست برای مشاهده طلوع پر شور خورشید پر مهر. خورشیدی که هر روز نوید زندگی دوباره را می دهد و با گرمای پر فروغش بر دل هایمان می تابد. به راستی په عشقی در دلش نهفته که هر صبح بی منت و انتظار حیات را برای ما زمینی ها میسر می سازد.
بعد از صرف صبحانه دلچسب در اتوبان ساوه راهی شدیم. در طول مسیر همینطور که از مناظر وصف ناشدنی طبیعت مرکزی ایران لذت می بردیم با روحیات و سلیقه های همدیگه آشنا شدیم. با عبور از تپه ماهورهای جاده همدان به منطقه کبودرآهنگ نزدیک شدیم. به غار علیصدر که رسیدیم گردشگران و علاقه مندان زیادی به دیدن غار اومده بودن.



بازارهای محلی فروش صنایع دستی و خوراکی های محلی هم حسابی داغ باغ بود. دلتون نخواد هوا هم گرم نبود و از بئدن در کنار غار لذت می بردیم تا اینکه بعد از گرفتن بلیط و جلیقه های نجات وارد غار شدیم.






داخل غار هوا خنک و خوشایند بود. به قایق ها رسیدیم و بعد از عبور از صف های طولانی به جذاب ترین قسمت غار یعنی سوار شدن قایق ها رسیدیم. بعضی از همسفرا کنار راهنمایان غار نشستند و در پدال زنی قایق همکاری کردند و لذت بردند. از تالار ریزش و آزادی عبور کردیم قندیل های غار همه ما رو محو دیدن خودش کرده بود.






یک لحظه هم نمی تونستیم چشم از سقف و دیواره ها برداریم. 14 کیلومتر از این غار زیبا اکتشاف شده که فقط 3 کیلومتر از اون قابل بازدید هست. بعد از قایق سواری کلی پیاده روی کردیم و از قسمت های مختلف این غار زیبا دیدن کردیم. دیگه وقت برگشت بود و باید سوار قایق می شدیم. در طول مسیر هم از آواز دل انگیز همسفرا لذت بردیم.
از اینجا به طرف لالجین مهد سفال ایران به راه افتادیم. لالجین پر بود از سفالینه های مختلف و رنگارنگ. وارد هر فروشگاه که می شدیم یک دنیا طرح و رنگ زیبا می دیدیم. با ذوق و شوق خرید کردیم و صاحب کلی سفال دوست داشتنی شدیم.






لالجین را با تمام هنر و عشقش بدرود گفتیم و راهی شهرمان کرج شدیم. در طول مسیر از کنار هم بودن و صحبت از ایران عزیز لذت بردیم. شریت بید مشک و دمنوش پونه کموهی نوش جان کردیم و جای دوستامون که نبودن رو خالی...
از خانم مریم فرزام همکار گرامی هم تشکر می کنم که در این سفر همدل و همراه به زیبا تر شدن این سفر افرودند
در آخر با لبی خندان و دلی خوش تا دیداری دوباره با هم خداحافظی کردیم.
به امید دیدار