سفرنامه تور 3 روزه آبشار لاتون مورخ 10 الی 94/2/12

سفرنامه تور 3 روزه آبشار لاتون
مورخ 10 الی 94/2/12
راهنما: پویا ملا حسنی


٤سال گذشت تا باز هم فرصتي دست بده براي ديدن يكي از بلندترين ابشارهاي ايران عزم سفر كنيم.
صبح ارديبهشت ماه هست و زيبايي هاي طبيعت در اوج خودش و ما و همسفرها همه اماده و كوله بسته سوار اتوبوس ميشيم و سفر رو اغاز ميكنيم. بعد از صرف صبحانه مثل هميشه معارفه اي گرم و جانانه انجام داديم.
البته با سورپرايزي ويژه به مناسبت تولد امير عباس كه همسرش صدف با كمك مرتضي هماهنگ كرده بود معارفه اي دوچندان جالب تري داشتيم. !25
از پيچ و خم جاده ها ميگذشتيم و مناظر زيباي كناره رود شاهرود ، سد منجيل، توربين هاي بادي، باغات زيتون و سپيد رود رو در مسير ميديديم. زودتر از اون چه كه فكرش رو ميكرديم به پره سر رسيديم و اماده خوردن ناهار شديم.جالب اين كه عكس روي شيشه رستوران به شدت شبيه يكي از همسفرهاي با صفامون بود. همه خوشحال از اين كه از برنامه جلو بوديم به راهمون ادامه ميداديم. از كنار جنگل گيسوم هم گذشتيم و من توضيحاتي درباره جنگل هاي هيركاني به دوستان دادم. بعد از چند توقف و غيره به شهر لوندويل رسيديم و مسير ما از جاده منحرف شد به سمت روستاي كوته كومه در دل جنگل. ابتداي روستا اتوبوس ايستاد و ما كوله ها رو اماده ي گذاشتن داخل نيسان ها كرديم تا براي يك ساعت نيسان سواري هيجاني داخل جنگل وقت رو از دست نديم.








بعد از دقايقي سوار شديم و سفر حماسي ما اغاز شد...
جاده در كنار دره اي عميق حركت ميكرد و جنگل انبوه ما رو در بر گرفته بود. هيجان و دلهره و حيرت از اين همه زيبايي همراه ما بود تا به استراحتگاه عمو خشنود رسيديم. جرعه اي از اب گواراي چشمه نوشيديم و چاي هم براي تازه كردن حالمون و بعد از اون با پاي پياده به سمت كلبه روياييمون حركت كرديم.












از بين شكوفه هاي درخت ، كلبه و ميزبان خاص و با صفاش عمو وجي الله نمايان شدند.
منظره قله اسپيناس و كوهستاني مخملي از جنگل و ابشار بلند قامت لاتون و پونه ها وگل هاي خوشبو روى زمين انچنان سرمستمان كرده بود كه از خود بي خود شده بوديم.
به دعوت عمو وجي الله به ديدن گوساله ها و گاوهاش رفتيم و از نزديك از زندگي روستايي جالبشون بازديد كرديم.

گپ و گفتگو و خنده ادامه داشت تا كه هوا تاريك شد و بساط جوجه رو اقا مرتضي پهن كرد و در كنار هم جوجه كباب مبسوطي خورديم و شب نشيني رو ادامه داديم. !29
هواي دلنشين بهاري و اواز بلبل ها و غرش رودخانه در انتهاي دره و سكوتي دل انگيز به همراه زمزمه رازگونه شعله هاي آتش....
صبح زود بعد از صرف صبحانه بند كفش ها رو محكم كرديم و به سمت زيباي هميشه بيدار پنهان در دل جنگل حركت كرديم.




از شيب هاي تند و ملايم و درخت هاي بزرگ و كوچيك منظره هاي بي همتا گذشتيم تا قامت ايستاده و با هيبت آبشار بر ما نمايان شد. من و چندتا از همسفرها خيلي سريع حاضر شديم و به دل اب زديم و ابشار بلند لاتون رو به اغوش كشيديم.
بعد از اب بازي حسابي و عكس فراوان به زير سايه درخت ها رفتيم و ناهار رو نوش جان كرديم.
با تشكر فراوان از همه همسفرها كه در سير كردن ما نقش داشتند مخصوصا خانم صدف و رويا
بعد از رسيدن به كلبه با ميلي از عمو وجي الله خداحافظي كرديم و راهي مسير بازگشت شديم ولي اين بار پياده... !15
خوش و خرم از رودها و دره ها ميگذشتيم و شهام هم با جان فشاني به بقيه همسفرها كمك هاي ويژه اي ميكرد از جمله امير عباس!!!!!
دوباره به كوته كومه رسيديم و سوار اتوبوس شديم و به سمت هتل حوريان حركت كرديم. در مسير به صورت خودجوش دو گروه تحول و ارشيدا شكل گرفتند و با مسابقه شعر يادت نره به مقابله با هم پرداختند....














بالاخره به هتل رسيديم و اتاق ها رو تحويل گرفتيم .. شام و استراحت و خواب و دوش ....
صبح روز اخر كنار درياي گيسوم رفتيم و بساط بازي وسطي رو پهن كرديم باز هم تحول و ارشيدا....
طناب كشي هم قسمت پر هيجان قضيه بود ... تحول برد....

از دريا خداحافظي كرديم و به سمت فومن حركت كرديم. ناهار جالبي نوش جان كرديم و در مسير برگشت مسابقه سيب گاز زني با هيجاني وصف ناشدني اجرا شد....
ارين چهره اي متفاوت از خودش تو اين بازي ها نشون داد ولي باز هم تحول.....









با شانس فراوان از همه ترافيك ها گذشتيم و باد منجيل رو روى پوست خود لمس كرديم.
خيلي زود به كرج و تهران رسيديم و همسفرها يك به يك از ما جدا شدند و از همه خداحافظي كرديم و سفري به ياد ماندني ديگر هم به پايان رسيد و دوستي هاي جديدي شروع شد. !24
در اخر با تشكر فراوان از قبله عالم و اقاي اماني و خانواده و علي هاي گروه و بانوان خوش سفر و مخصوصا مرتضي كه باعث شدند اين سفر به ياد ماندني بشه