× تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98

سفرنامه تور یزد مورخ 2 الی 98/1/4

بیشتر
5 سال 1 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2113 توسط travelloug
سفرنامه تور یزد
مورخ 2 الی 98/1/4
راهنما: سحر بوذری


به به ز یزد و مردم خوش نام پرورش وان خاک پاک و زر و گوهر برابرش

آباد و بی زوال و کهنسال و با شکوه این شهر پیر، وه که چه زیباست منظرش

دارالعباده شهرت و عنوانش از قدیم فریبنده افسری است سرفراز بر سرش

صبحگاه دومین روز از بهار ۹۸ در میعادگاه همیشگی، گرد هم آمدیم تا آغازگر سفری باشیم از جنس اصالت و قدمت ، سفر به ایساتیس...
شهر خانه های خشتی، شهر بادگیرها، شهر شهد و شیرینی ، یزد زیبا.
با گرد هم آمدن همسفران، به سمت قم حرکت کردیم. صبحانه را در مسیر نوش جان کردیم و به معارفه همسفران مشغول شدیم. همسفرانی از جنس صفا ... بوی عید و سال نو رنگ و بویی متفاوت به سفرمان داده بود. در راه از اصالت و رسوم نوروزی و شام شب عیدمان گفتیم وآقا مرتضی و آقای ابی هم ما را به خواندن چند ترانه زیبا مهمان کردند. پس از توقفی یکساعته در میبد و صرف ناهار، راه را به سمت یزد ادامه دادیم.
در ابتدای ورود به شهر یزد ، به دیدن برج خاموشان رفتیم. دخمه ای در بلندای تپه با سکوتی خیال انگیز. از آیین دفن مردگان در دین زرتشتیان گفتیم و عکسی به یادگار گرفتیم.








پس از صرف میان وعده راه را به سمت قدیمی ترین صندوق امانات و بانک جهان پیش گرفتیم. قلعه ای مستحکم و نفوذ ناپذیر از زمان ساسانیان. قلعه سریزد... پس از ورود به قلعه و تشریح استراتژی های تدافعی فرماندهان ساسانی برای حفاظت از جان و مال مردم، به بازدید از قلعه پرداختیم. به برج دیده بانی که رسیدیم، گویی تمام سریزد زیر پایمان بود... روستایی کهن که خشت خشت آن بازگو کننده قصه هایی ناب بود.















در ادامه دروازه فرافر را دیدم... دروازه ای استوار که با تحمل رنج ها و سختی ها هنوز پابرجاست... و البته رباط کهنه و رباط نو که از سالیان دور میزبان کاروان های خسته و در راه مانده بودند و اکنون نیز میزبان مسافران از شهرهای دور و نزدیک.





به مهریز رفتیم و اقامتگاه بومگردی باصفایمان. عمو رضا با خانواده میهمان نوازشان با لباس سنتی و اسپند و چای به استقبالمان آمدند . همسفران با ورود به اقامتگاه زیبا و سنتی عمو رضا، محو زیبایی ها شدند.گویی خستگی راه با ورود به خانه عمو رضا یکباره رخت بر بست و انرژی مضاعف گرفتند. پس از تحویل اتاق ها و جا به جایی وسایل،گرد هم آمدیم و پس از صرف شام ، شب را به گپ و گفت و شادمانی نشستیم. صبح روز بعد، درب اتاق را بازکردیم... عطر شکوفه های بهاری با صدای دلنشین پرندگان و فرود آمدن قطرات آب فواره حوض ، صبحمان را ساخت...صبحانه ای مفصل نوش جان کردیم و به یزد رفتیم...
مسجد جامع یزد با مقرنس های افسونگر، محراب زیبا و کاشی کاری های وصف ناپذیرش همچون نگینی در مرکز شهر یزد خود نمایی می کرد.









پس از بازدید از مسجد جامع، راهی کوچه های فهادان شدیم... کوچه هایی که آب پاشی شده بود و عطر خاک و خشت و گل فضا را مملو حسی ناب کرده بود. از سابط ها و چهار سوق رد شدیم و به زندان اسکندر رسیدیم. زندانی بازمانده از قرن هفتم هجری با معماری مغولی.








پس از شنیدن داستان های زندان و بازدید از غرفه های صنایع دستی، راهی خانه لاری ها شدیم. خانه ای با صفا و زیبا که توسط حاج محمد ابراهیم لاری، تاجری از خطه فارس بنا نهاده شده است. خانه ای که معماری شهر یزد در آن به صورت کامل مشهود است...
هم ایوان دارد و هم بادگیر... هم حیاط اندرونی و هم بیرونی... با اتاق های سه دری و پنج دری و پنجره های رنگانگ و دیوارهای آینه کاری شده... وصف زیبایی های آن در کلام نمی گنجد. فقط تصور کن در یک عصر تابستانی در غروب نشین حیاط نشسته ای . صدای شرشر آب و قل قل سماور ذغالی و هندوانه ای غلتان در آب حوض. چه صفایی بهتر از این؟!














پس از صرف ناهار و استراحتی کوتاه به آتشکده زرتشتیان رفتیم. هموطنان زرتشتی با لباس های سنتی و تبریک سال نو به استقبالمان آمدند. آتش جاودان را نظاره کردیم و عکسی به یادگار گرفتیم.
و چه خوب گفت زرتشت پاک:
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است. کسی که آرامش درونی دارد، با دانش و گفتار و کردار و وجدانش راستی را می‌افزاید.



در ادامه بازدید ها به باغ جهانی دولت آباد رفتیم. باغی از زمان افشاریان که جایگاه و مأمن پادشاهان زندی و قاجاری نیز بوده است. در باغ قدمی زدیم و از بلندترین بادگیر خشتی جهان ، عمارت هشتی و بهشت آیین بازدید کردیم.






در پایان گشت های امروز راهی مرکز شهر شدیم. به سرای حاج خلیفه علی رهبر رفتیم تا شیرینی به سوغات بخریم و تکیه امیر چخماق را که زیباترین بنای یزد در شب است ببینیم. پس از گشتی یکساعته به مهریز بازگشتیم و باز خانه عمو رضا با انرژی مضاعفش و شب نشینی با همسفران گرم و صمیمی.
صبحگاه چهارم فروردین پس از صرف صبحانه، آخرین خاطرات خوبمان را در خانه عمو رضا با لباس محلی و عکاسی ثبت کردیم و راهی میبد شدیم.


نارین قلعه میبد را به عنوان شاخص ترین اثر باستانی این شهر با قدمتی در حدود 7000 سال بازدید کردیم. شهر قلعه ای مستحکم و نفوذ ناپذیر بر فراز شهر میبد. عکسی به یادگار گرفتیم و برای صرف ناهار راهی کاروانسرای شاه عباسی شدیم.





پس از صرف ناهار و استراحتی کوتاه به نایین رسیدیم و به دیدار دومین مسجد ایران پس از ورود به اسلام رفتیم. مسجدی با رنگ و لعابی متفاوت، گچبری های زیبا و اصیل و شبستانی دلپذیر که صدای های و هوی کودکان در آن طنین انداز بود.







پس از گشتی کوتاه و بازدید از غرفه های صنایع دستی ، راهی کرج شدیم. در مسیر همخوانی و مسابقه برگزار کردیم و گروه پایین طالقانی ها با شعر و رقص آریسا برنده مسابقه شدند.
ساعت 23:30 شب با بدرقه همسفران جان، سفرمان به پایان رسید. در انتها از همراهی و همدلی همه همسفران و حضور گرم اردلان و عکس های زیبایی که به یادگار گرفت، تشکر میکنم.

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

" حضرت حافظ "
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.152 ثانیه