× تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98

سفرنامه تور کرمانشاه مورخ 4 الی 98/2/6

بیشتر
4 سال 11 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2150 توسط travelloug
سفرنامه تور کرمانشاه
مورخ 4 الی 98/2/6
لیدر: علی قلعه نوعی

با رفیقان موافق سفر دور خوش است
صائب تبریزی

روز اول:
جذابیت های سفر از معارفه و اعلام برنامه شروع شد. بعد از سلام و صبح بخیر، کاپیتانهای برنامه رو معرفی کردیم. همسفران عزیز، کاپیتانهای خوب این برنامه آقای نجفی و خانم شفیعی هستند. خاص بودن این سفر با حضور یک کاپیتان خانم در ساعت4:5 صبح کلید خورد. همسفرانمون رو به استراحت دعوت کردیم و مسیر رو ادامه دادیم. ساعاتی بعد با اولین توقف در رستوران نعنا، خودمون رو آماده سفر ترکیبی و خاص کردیم. بازدیدی از دل تاریخ تا طبیعتی بکر. اولین دیدارها در رستوران رقم خورد و با سوار شدن در اتوبوس و شروع معارفه ، لبخندها و دوستی ها بیشتر شد. خورشید به وسط آسمون نرسیده بود که از دور بیستون رو دیدیم.









همراهان مشتاق ما چشم از جای جای این فضا برنمی داشتند و با اطلاعاتی که سحر به دوستان میداد، مشتاقانه تر رد تاریخ رو در دل این سنگها جستجو می کردند. از داستان نقش برجسته هرکول و تا گئومات افتاده بر پای داریوش کبیر و صف اسیران ایستاده در مقابش تا... قداست این کوه در حال و هوای ما هم تاثیر گذاشته بود و بعد دیدن دیواره فرهاد تراش، داستان شیدایی فرهاد برای ما شیرین تر شده بود.. بیستون در روز چهارشنبه، خلوت ترین روزهای بهاری خودش رو تجربه می کرد و بغیر از گروه ما و یک گروه اروپایی میهمان دیگه ای نداشت. در انتهای مجموعه بیستون، میزبانان ما در کاروانسرای به جا مانده از عهد صفوی که در سالهای دور کاربردی زیارتی برای زائرین کربلا داشت، منتظر ما بودند. پس کمی در مورد کاروانسراها و شاه عباس صفوی گفتیم و قدم زنان برای صرف ناهار به رستوران رفتیم. در آرامش ناهار میل شد و آماده بودیم که زیبایی های بعدی این سفر رو ببینیم.


مقصد بعدی ما طاق بستان بود. شک نداشتیم که اینبار هم در آرامشی باور نکردنی جاذبه های بعدی رو خواهیم دید. همینطور شد.
طاق بستان هم مثل میزبانی که ساعت ها منتظر میهمانانش باشه با آغوش باز پذیرای ما بود. لذت دیدن آثار با اطلاعات خوب سحر دوچندان شد. از صحنه تاج گذاری خسروپرویز تا نقش برجسته شاپور دوم و سوم و... تا چشمه پر آب و درختان سرسبز ظاق بستان پایان خوبی برای بازدیدهای روز اول بود. به سمت هتل حرکت کردیم تا بعد از یک استراحت خوب یک روز عالی دیگه رو شروع کنیم.












روز دوم:
ساعت از 8 گذشته بود که همسفران با لبخندهای رضایتی بر لب وارد رستوران هتل شدند. بعد صرف صبحانه باید برنامه رو شروع میکردیم. با صحبتهای از پیش صورت گرفته با دفتر آژانس البرز من، تصمیم بر این بود تا به پاس حضور دوستان خوبمون در این سفربرنامه های جانبی دیگه ای رو هم براشون اجرا کنیم. وقتی وارد اتوبوس شدیم به دوستانمون اعلام کردیم اگر مثل روز گذشته با همراهی خوبشون در جلوگیری از اتلاف وقت به ما کمک کنند ما هم دو باردید خارج از برنامه در ابتدا و انتها ی برنامه امروز خواهیم داشت. با اعلام رضایت دوستان و تشویق هاشون مطمین بودیم روز عالی پیش رومون داریم.





طبق برنامه باید به روستای پاطاق میرفتیم، اما... در بین راه به قولمون عمل کردیم و به دیدار یکی از بزرگان اهل اخلاق و معرفت رفتیم. مرد بزرگی که یک روز همه ی جاه و مقام و برو و بیای خودش رو در اجتماع به کناری میگذاره و به توصیه استاد خودش به شغل نیاکانش ، یعنی آهنگری روی میاره.
ساعتی رو در کنار این مرد بزرگ بودیم و از صحبتهاشون لذت بردیم. بعد از اون راه روستای پاطاق رو پیش گرفتیم. آقای یوسف ویسی لیدر محلی ما در ابتدای روستا منتظر ما بودند و ما رو تا روستا همراهی کردند. همسفرانمون بر روی تخت هایی که بالا دست رودخانه گذاشته بودند مستقر شدند و با صرف ناهار در کنار چشمه و رودخانه سراب ماراب، خستگی مسیر رو از تن خارج کردند. روز دوم بود و دوستیها بیشتر شده بود. حرف و شوخی و همصحبتی دوستان مسیرها رو کوتاه میکرد و حال و هوای جمع رو شاد. از اینجا به بعد باید ماشین رو عوض میکردیم و برای دیدن باقی جاذبه ها از
مینی بوس استفاده میکردیم. وقتی به مینی بوس رسیدیم با بسته های شیرینی محلی( بِژی) که آقا یوسف برامون تهیه دیده بود غافلگیر شدیم...
اولین جاذبه زیج منیژه بود.
سازه ای 1400 ساله که همچنان پابرجاست. نه بمباران های زمان جنگ و نه زلزله سرپل ذهاب نتونسته بود کمر این سازه ی استوار رو خم کنه. بعد اون به سمت طاق گرا رفتیم ، جایی که محلی ها اعتقاد داشتند فرهاد برای استراحت معشوقه خودش شیرین ساخته بود.






حالا نوبت بازدید از یک جاذبه طبیعی بود و ما راهی ریژآو شدیم که این روزها با نام ریجاب شناخته میشه. پیچ و تاب جاده و سربالایی و پایینی های اون با دیدن درختان بلوط و آسمانی آبی و ابرهای زیبای اون هوش از سر همه برده بود. برای دیدن زیبایی و عظمت آبشار پیران به بالای آبشار رفتیم و به دیدن دورنمای آبشار مشغول شدیم. حضور سحر در این سفر برامون یک نعمت بود، چون به لطف اون تمامی این سفر با همه ی جاذبه هاش در کنار همسفران جان، با نگاهی هنرمندانه در قاب دوربینش ثبت شد. نوبت عمل به وعده ی دوم رسیده بود. سورپرایزی که تا به این لحظه مخفی نگه داشته بودیم. در یک مسیر کوهستانی راهمون رو ادامه دادیم. مقصد ما بابا یادگار بود.









مکانی مقدس برای مردمان منطقه. شیب تند جاده و خرابی قسمت هایی از مسیر راهی رو به جز تعویض دوباره ماشین از مینی بوس به نیسان آبی برای ما نگذاشته بود. کل مسیر رو با شوخی و خنده گذروندیم و با گرفتن فیلمهایی کوتاه خاطره ی این قسمت از سفر رو هم تا همیشه به یادگار نگه داشتیم. بابایادگار هم مثل همه ی اماکن مقدس آداب مخصوص خودش رو داشت. پس برای زیارت کفش هامون رو درآوردیم و وارد حیاط شدیم. بعد از دیداره مقبره بابایادگار، به رسم ادب و بدون اینکه به مقبره پشت کنیم، به آرومی و عقب عقب محل رو ترک کردیم. در کنار مقبره بابا یادگار چشمه ای بود به نام غسلان بود و به گفته مردم منطقه این چشمه آب شفابخشی داشت. شستن دست و صورت در اون آب ممنوع بود و ظرفهایی برای نوشیدن آب در کنار چشمه گذاشته بودند. همه ی دوستان مقداری از آب چشمه نوشیدند و با یک عکس یادگاری با بابایادگار خداحافظی کردیم. کمی بعد سوار برنیسان آبی را ه برگشت رو پیش گرفتیم و دربین راه دورنمایی از قلعه تسخیرناپذیر یزگرد رو دیدیم و کمی پایین تر در دل کوه جایی که معروف به مخفیگاه بی بی شهربانو( دختر یزدگرد وهمسر امام حسین (ع) )شده بود رو هم مشاهده کردیم و در نهایت با رسیدن به مینی بوس و تعویض مجدد ماشین برای برگشت به روستای پاطاق عازم شدیم.
در میانه راه و به ناگاه مینی بوس توقف کرد. همسفرانمون منتظر بودند ببینند چه اتفاقی قرار بیفته. بعد از یک صحبت کوتاه با لیدر محلی به دوستان گفتیم که برای یک ربع توقف داریم. یک جاذبه از پیش معرفی نشده. اینبار در کنار قبرستان اهل تسنن با نام ابودجانه ( یکی از اصحاب پیامبر اسلام)توقف کردیم. زیباتر از بافت قبرستان برخورد چند خانواده ای بود که در کنار قبرستان و در طبیعت سرسبز سفره محبت خودشون رو پهن کرده بودند. در برگشت از قبرستان جلوی ما رو گرفتند و با نان محلی(گرِده) و چای و میوه از ما پذیرایی کردند. وقتی در حال تعارف کردن های مرسوم بودیم، بزرگترین فرد در بین این عزیزان با صدای بلند اعلام میکرد که وقتی زلزله شد شما به ما کمک کردید ما با افتخار باید از شما پذیرایی کنیم، با جان و دل هر چیزی در سفره داشتند رو بین تک تک همسفران ما پخش کردند و چنان با گرمی از ما پذیرایی شد که بیراهه نیست اگر این اتفاق رو بعنوان زیباترین اتفاق در این سفر در نظر بگیریم.حس قدرشناسی این عزیزان قابل تقدیر بود. دوباره سوار ماشین شدیم و به سمت اتوبوس در روستای پاطاق پیش رفتیم و بعد از تعویض ماشین و خداحافظی با آقای ویسی مسیرمون رو به سمت هتل و استراحت شبانه طی کردیم.


روز سوم :
همه ی دوستان طبق قرار قبلی راس ساعت 8 در رستوران آماده بودند. صبحانه که صرف شد، کوله ها و ساک ها رو داخل اتوبوس گذاشتیم و حرکت کردیم به سمت آخرین جاذبه ها. جاذبه اول مسجد جامع شافعی های کرمانشاه بود که متاسفانه به دلیل نامشخصی بسته بود پس مسیر رو به سمت تکیه معاون الملک ادامه دادیم. مهمترین قسمت این تکیه بغیر از معماری زیباش کاشی های فوق العاده ای بود که محال بود غرق داستان های این کاشی ها نشی. تصاویری از اولین پادشاهان باستانی ایران تا احمد شاه قاجار. از کیومرث و جمشید، تا فریدون و ضحاک و ...با توجه به کاربری این تکیه با هدف برگزاری مراسمات مذهبی ، خاصه در ایام محرم، در کنار تصاویر پادشاهان ایرانی تصاویری از صحنه های کربلا و قیام مختار در سراسر تکیه به چشم می خورد.





دقایقی رو به توضیحات در مورد تکیه و گرفتن عکس های یادگاری گذروندیم. از تکیه به سمت بازار حرکت کردیم و زمانی برای خرید سوغاتی به دوستانمون دادیم و نتیجه این سوغاتی ها، شلوارهای کردی مردانه و زنانه بود و شال و روسری کردی و شیرینی برنجی و نان خرمایی و روغن کرمانشاهی... همه راضی از خرید و سوغاتی سوار اتوبوس شدند تا به سمت کنگاور و جادبه بعدی پیش بریم.
وقتی همسفران فوق العاده ای داری باید کارهای فوق برنامه هم براشون داشته باشی، با دفتر آژانس البرز من هماهنگ کردیم که دوستانمون رو به یک جاذبه دیگه هم خواهیم برد و بعد از اون به سمت دربند صحنه پیش رفتیم تا با رد شدن از بین درختان و هم مسیر شدن با رودخانه ای خروشان به آبشار دربند برسیم. هوای عالی و مناظر زیبای دربند تاثیر بزرگی در حال خوب دوستانمون داشت.


حدود ساعت 2 بود که به سمت رستوران برای صرف ناهار رفتیم و بعد از ناهار به دیدار آخرین جاذبه یعنی معبد آناهیتا رفتیم. یادگار اواخر دوره اشکانیان و ابتدای دوره ساسانیان همچنان خبر از عظمت و قدرت راز آلود آن دوران داشت. آخرین بازدید هم صورت گرفت و وقت بازگشت به کرج بود.





مسیر طولانی بود و باید راه رو با آهنگ و بازی کوتاه میکردیم... ساعت 12 به کرج رسیدیم با تجاربی جدید و دوستانی نو ...
با تشکر از خانم سحر بوذری همکار توانمندمون و کاپیتانهای با اخلاقمون آقای نجفی و همسرشون کاپیتان شفیعی، قدردان حضور گرم و پر مهر همه ی همسفران عزیزمون هستیم.

ارادتمند علی قلعه نویی
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.089 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک