× تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98

سفرنامه تور گلستان مورخ 1398/03/14 الی 17

بیشتر
4 سال 10 ماه قبل - 4 سال 10 ماه قبل #2189 توسط travelloug
سفرنامه تور گلستان
مورخ 1398/03/14 الی 17
راهنما:سحر بوذری


بامداد چهاردهم خرداد ماه با همسفران باصفای #البرز_من گرد هم آمدیم تا آغازگر سفری به گلستان زیبا باشیم. پس از سوار شدن همه همسفران ، حرکت کردیم.به تهران که رسیدیم، همسفر خوبمان آقای فرح بخش را سوار کردیم و مسیر خود را به سمت فیروزکوه ادامه دادیم.
ترافیک سنگین بود ولی اشتیاق ما برای سفر، راه را هموار میکرد. به فیروزکوه رسیدیم و صبحانه را نوش جان کردیم. سپس با انرژی و اشتیاقی مضاعف به معارفه همسفران پرداختیم . از شغل و اصالت و علاقمندی هایمان گفتیم و سوار بر ماشین زمان شدیم.
پزشک، وکیل، استاد ، معلم، مهندس، خانه دار ، دانشجو، دانش آموز ...همسفرانی فرهیخته با نظرات و کلامی گهربار ...
گفتیم و خندیدیم و بذر دوستی کاشتیم. پس از معارفه و شنیدن چند ترانه محلی برای صرف ناهار در گلوگاه توقف کردیم.
ناهار را نوش جان کردیم و راه را ادامه دادیم تا به بندر زیبای ترکمن رسیدیم. در راه از اصالت، فرهنگ و آداب و رسوم قوم ترکمن گفتم تا به اسکله رسیدیم.
با تعدادی از همسفران سوار بر قایق به تنها جزیره ایرانی دریای خزر رفتیم و به تماشای غروب زیبای آفتاب در ساحل آشوراده نشستیم.






پس از گرفتن عکسی به یادگار به اسکله برگشتیم و از بازار محلی بندر ترکمن دیدن کردیم. شال و نمد به سوغات خریدیم و راهی گرگان شدیم.
راه به بازی و همخوانی ترانه های قدیمی سپری شد تا به هتلمان در آزاد شهر رسیدیم و پس از تحویل اتاق، به استراحت پرداختیم.
صبح روز پانزدهم خرداد سرشار از انرژی از خواب برخاستیم و پس از صرف صبحانه ای مفصل در هتل، به سمت جنگل های شیرآباد حرکت کردیم.


مسیر زیبا و عطر توت فرنگی، هلو و خیار همه جا را پر کرده بود.
پس از ارائه توضیحاتی در خصوص منطقه، پوشش گیاهی و جانوری و آبشارهای شیرآباد، پیاده روی را آغاز کردیم. صدای رودخانه و چهچه پرندگان پیمایش مسیر سرسبز را دل انگیزتر میکرد.
در راه آقای ذوالقدر همسفران را به خواندن چند ترانه زیبا میهمان کردند و با شوقی وصف ناپذیر به آبشار رسیدیم.


چند عکس یادگاری گرفتیم و مسیر بازگشت را پیش گرفتیم.


در راه آقا کیوان همسفران را به مناسبت سالروز قمری تولد دختر زیبایشان، بیتا، به بستنی میهمان کردند.توقفی کوتاه برای خرید توت فرنگی در دلند داشتیم و سپس به هتل بازگشتیم.بعد از صرف ناهار و استراحت، آماده رفتن به چشمه گل رامیان شدیم. در راه از دیدن جنگل های زیبای گلستان کیفور شدیم و پس از گذشت ساعتی به چشمه رسیدیم.




توضیحاتی در خصوص چشمه و منطقه ارائه شد و سپس همسفران را به پیاده روی در جنگل دعوت کردم. پس از پیاده روی کوتاه ولی دلنشین، در جنگل اتراق کردیم.آقای ذوالقدر برایمان ترانه خواندند و من بساط عصرانه را مهیا کردم. توت فرنگی محلی به همراه هندوانه... آرمان هم به همراه آقا رضا و آقا کیوان مشغول درست کردن آتش و چای آتیشی و آقا مجید و آقا کاووس مشغول درست کردن تاب شدند.




سایر همسفران هم گل گفتند و گل شندیدند.آفتاب که غروب کرد، همه گرد آتش جمع شدیم و ترانه های قدیمی خواندیم و به نظاره ستاره ها نشستیم. شب با صفایی بود. جای بقیه همسفران البرزمن خالی...
صبح روز شانزدهم خرداد، پش از صرف صبحانه در هتل، آماده حرکت شدیم. در راه از بلندترین برج آجری جهان ، گنبد قابوس، دیدن کردیم.


پس از آن راه را به سمت خالد نبی ادامه دادیم. در راه خانم حسینی ما را به بستنی میهمان کردند .
مسابقه پانتومیم بین تیم های "پزشک دهکده" به سرپرستی آقا کیوان و "پلنگ ایرانی" به سرپرستی آقا کاووس برگزار کردیم. مسابقه با هیجان و شور ویژه ای در جریان بود که به روستای گچی سو رسیدیم. فینال را به وقت دیگری موکول کردیم و سوار بر مینی بوس به منزل آقای عطایی رفتیم. مردی میهمان نواز و دوست داشتنی ...
پس از صرف ناهار محلی (چکدرمه) و استراحتی کوتاه ، همسفران را با حضور اساتید بزرگ موسیقی اصیل ترکمنی، آقایان ابراهیم شیخ و حمید رژیم که علاوه بر ایران در خارج از کشور هم اجراهای زیبایی داشته اند، سورپرایز کردیم.
با دل و جان نوای زیبای دوتارترکمنی و کمانچه را درکنار داستان های اصیل ترکمنی شنیدیم و لذت بردیم .
باد خنکی وزیدن گرفت و غرق در انرژی و اشتیاق به سمت مقبره خالد نبی حرکت کردیم.






در جوار آرامگاه توضیحاتی در مورد شخصیت خالد نبی و روایت های حضورش در دشت جرجان ارائه کردم و همسفران را به بازدید از مقبره چوپان آتا و قبرستان باستانی منطقه دعوت کردم. باد علف های زرد شده از حرم گرما را تکان می داد و در مسیر داستان های خیال انگیز قبرهای رازآلود را مرور می کردیم.




سپس با مینی بوس های محلی به روستا برگشتیم و سوار بر اتوبوس به سمت آزادشهر حرکت کردیم. در مسیر ترانه های قدیمی خواندیم و بی هیچ خستگی شب زیبای خود را با شادی و سرور به پایان رساندیم.
امروز ، هفدهم خرداد ماه، آخرین روز سفر ماست... همسفران وقت شناس، که اکنون با هم صمیمی تر از قبل هم شده اند، پس از صرف صبحانه و تحویل اتاق، لبخند بر لب سوار بر اتوبوس شدند. مسیر را به سمت علی آباد کتول ادامه دادیم و به آبشار زیبای کبود وال رسیدیم.




بلندترین آبشار خزه ای ایران... مسیر زیبای آبشار را پیمودیم و به آبشار زیبا رسیدیم. آقای ذوالقدر همسفران و همه مردم حاضر در محل را به چند ترانه زیبا میهمان کرد. با همسفران شاد و سرخوش از این طبیعت زیبا، عکسی به یادگار گرفتیم و به سمت اتوبوس حرکت کردیم.


در راه چند ترانه زیبا گوش کردیم تا به ساری رسیدیم و ناهارمان را نوش جان کردیم. پس از استراحتی کوتاه، فینال پانتومیم برگزار شد و تیم "پزشک دهکده" برنده این مسابقه شد. سپس مسابقه دابسمش را برگزار کردیم.
مسابقه ای با هشت شرکت کننده با اجراهایی بسیار زیبا که اولین اجرا مربوط به بیتای 11 ساله عزیز بود.
در نهایت پریسا با 33 امتیاز، خانم پورسرتیپ با 31 امتیاز نفر دوم و بیتا با 29 امتیاز نفر سوم مسابقه شدند.
برخلاف انتظارمان مسیرمان بدون ترافیک بود و بدون هیچ استرسی ساعت 23 شب به میعادگاه همیشگی سفرهای البرزمن رسیدیم تا همسفران را تا دیداری دیگر بدرود گوییم چرا که با البرزمن #سفر_پایان_ندارد .
در پایان از همه همسفران صبور و با صفا و همکار خوبم آرمان نظری که با حمایت ها و کمک هایش اجرای سفر را حرفه ای تر کرد، کمال تشکر را دارم.
سحر بوذری- 18 خرداد 98
Last edit: 4 سال 10 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.105 ثانیه