× تصاویر و سفرنامه تورهای زمستان 94

سفرنامه تور کیاشهر و پارک ملی بوجاق مورخ 22 الی 94/11/23

بیشتر
8 سال 2 ماه قبل - 8 سال 2 ماه قبل #1457 توسط travelloug
سفرنامه تور کیاشهر و پارک ملی بوجاق
مورخ 22 الی 94/11/23
راهنما: پویا ملاحسنی
کارشناس پرنده نگری: شهام نخبه زعیم



زمستان 94 هم به نیمه رسید و زهر سرمای هوا هم گرفته شد و فرصتی دست داد تا به همراه همراهان و همسفرهای البرزمن برای دیدار مهاجران بی قرار سری بزنیم به به تالاب حفاظت شده ی بوجاق ....



صبح پینجشنبه همه به موقغ کنار ماشین حاظر شدند و سفر ما آغاز شد،خیلی زود به رستوران رسیدیم و همه دلی از عذا در آوردیم و بعد از ان با لبانی خندان و شکم های پر برنامه معارفه رو اجرا کردیم ، همه با هم آشنا شدیم و گرم صحبت و گپ و گفت بودیم و متوجه گذر زمان نشدیم .در ادامه راه شهام درباره اهمیت تنوع گونه های جانوری صحبت کرد و همسفرها رو با حیات وحش قدری آشناتر کرد..
بالاخره به اول روستای حسن کیاده رسیدیم و چکمه ها رو به پا کردیم و سوار نیسان های آبی اسمانی شدیم تا به دل تالاب برویم...



قبل از ورود به تالاب ناهار رو کنار سپید رود زیبا نوش جان کردیم



در همین حین هم به باکلان زیبایی که کنار ما نشسته بود نگاه کردیم. آسمان آبی آبی بود و ابرهای سفید زینت بخش آسمان شده بودند...





بعد از ناهار به سمت تالاب حرکت کردیم... از بین سازیل ها اولین دسته پرنده ای که دیدیم خروس کولی ها بودند .. همه با دوربین و تلسکوپ به دیدنشون پرداختیم



بعد از اون به سمت مرکز تالاب حرکت کردیم.



خیلی زود لکه های سفید بزرگی روی اب نمایان شدند... قوها.. قوهای فریاد کش و همینطور قوی گنگ رو دیدیم...



دورتر دو فلامینگو هم رویت شدند ، تالاب پر بود از زندگی....







شغالی رو دیدیم که سراسیمه از دیدن ما به سمت بوته ها میدوید ، دسته بزرگی از سارها هم بین خروس کولی ها بودند ، از بالای سرمون غازهای خاکستری پرواز کنان و فریادکشان گذشتند و در کنار تالاب انواع اردک ها در حال گشت و گذار بودند... اردک سرحنایی ، اردک نوک پهن ، تنجه ، انقوت ، خوتکا ، اردک ارده ای و گیلار رو شناسایی کردیم.... سنقر تالابی هم که همه جا با ما بود.... آفتاب به سمت غروب کردن میرفت که تالاب رو ترک کردیم و به سمت هتل روانه شدیم...



کمی استراحت و بعد از اون به سمت پل چوبی کیاشهر حرکت کردیم.هوای نسبتا مه آلود و رمز آلود و پل چوبی و نی های بلند و نور های کم سوی روی پل حال و هوای خاصی به آدم میدادند. از پل گذشتیم و دور آتیش مشغول بازی شدیم ، اونم چه بازی ای!!!!
صبح روز بعد چشمامون رو با دیدن ساحل دریا باز کردیم و بعد از صبحانه به سمت تالاب امیرکلایه حرکت کردیم...







سوار قایق ها شدیم و پلیکان خواب آلودی رو از خواب بیدار کردیم . کشیم بازیگوشی هم شروع به قایم موشک بازی با ما کرده بود...
بعد از امیرکلایه رفتیم تا ناهار نوش جان کنیم و در محوطه رستوران حسابی شیطونی کنیم....



در مسیر برگشت داخل اتوبوس هم که مثل همیشه خنده و همدلی و رفاقت فاصله رو کوتاه کرد و در بهترین زمان ممکن به کرج رسیدیم و سفر بی نظیر دیگه ای با همسفرهای باصفا به پایان رسید ..
به امید دیدار مجدد همه شما خوبان !35



















Last edit: 8 سال 2 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • رها افشار
  • رها افشار's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
8 سال 2 ماه قبل #1458 توسط رها افشار
بنام حق
سفر کردیم باز ..باز قصه ما شد آغاز ... دل به جاده سپردیم در دمادم شفق و افتاب سر نزده راهی جاده ها شدیم .. بسوی تالاب و پرنده های زیبا ... ما میگذریم از این جاده ها راه را با شوق طی میکنیم باز برای دیدن پرنده ها ... نشانه ای زیبا و ناب از خدا ...در سکوت شب هیچ کس نمیداند په کسی گذشته از این دریا ..در سکوت شب ماهیها چشم فانوسی که بر ساحل خموش و تاریک نشسته است ..سفرش را با نور تا نگاه خورشید آغاز میکند یک نفر گذشته از دریا که رد پایش را بر سر روشنی آب روان میبینیم جای پایش تا رفتن ماه باقی میگذارد و ما خواهیم دید ...تا در فراسوی زمان میپرسیم چرا ...؟ چقدر بزرگ و والاست خدا ..چگونه ماهیان را به سکوت میخواند درین دریای بی انتها ....و پرنده ارامش میگیرد در لبالب ساحل این دریا ...بگذار بگویم که من از چشم ماهیا نقشه راه خدا میخوانم .‌و در ایینه پولکهایشان نقش زیبای خدا را خواهم دید..‌. با هر بال زدن قوی گنگ صدای سارها و خروس کولی ها پی به عظمتت خواهم برد ...دل آسمان دریا را باز قدم روشن تو روشن ساخت... ساحل خاکی ما تاریک است ...باور کوچک ما حیرت بار ...! که خدا چه پرنده هایی آفریده است ...مرغان دریا در حال پرواز.‌‌ آن فلامینگو ماهی به منقار گرم تماشا... همه در جستجوهستند .آن سو کمی دورتر چندین مرد صیاد بروی قایق در کار صید هستند ..با هر نسیمی موجی پیدا برشانه موج قایق ها سوارند .مرغان دریا در جنب و جوشند ... بی هیچ دغدغه برای زنده ماندن میکوشند .وچه آرام موج ها روی هم می غلتند و وزغ های سبز طعمه پرندگان میشوند .درین طبیعت آرام موج بیقراری میکند! اما تمام قوهای فریاد کش آواز میخوانند و سرود شکرگذاری برپا میکنند ..و غروب وقتی که خورشید بوسه میزد روی دریا را آن اردک های رنگارنگ لم داده بودند کنار ساحل دریا و رود ....و زمانیکه سیره ها اواز سر میداند من آواز تو ای دریا را خواندم در آن نوبت کسی میگفت خودت دریا باش ..دلت دریایی .. محبتت بی انتها و جای کینه را کن خالی ای انسان زمین خاکی .
رعنا ترکمانیان افشار متخلص به رها افشار (تالاب بوجاق و انزلی )

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.097 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک