× سفرنامه تورها و تصاویر پاییز 92

سفرنامه تور سه روزه گلستان مورخ 24 الی 92/7/26

بیشتر
10 سال 6 ماه قبل - 10 سال 6 ماه قبل #597 توسط travelloug
سفرنامه تور سه روزه استان گلستان
مورخ 24 الی 92/7/26
راهنمای تور: پویا ملاحسنی

سفر به سرزمین تپه ماهور های بی انتها ....
سه روز تعطیلی آخر هفته یعنی سه روز فرصت برای سفر ... سه روز کشف ناشناختنی ها ... سه روز غرق شدن در دنیاهای همدیگه و ساختن خاطره و تجربه هایی که گذر سال ها هیچوقت نمیتونه محوش بکنه... :)

تعطیلات عید قربان البرزمن برنامه سفر به استان گلستان رو ترتیب داد و هماهنگی های لازم انجام شد تا چهارشنبه صبح حرکت ما از کرج آغاز بشه و با پیوستن همراهان تهرانی جمع ما تکمیل بشه ... !27
خیلی زود متوجه شدم جمع همسفر های ما قراره لحظه های خاطره انگیز و منحصر بفردی رو در این سفر 3 روزه تجربه بکنه که پر از انرژی مثبت خواهد بود... !26
مثل همیشه بعد از خوردن صبحونه زمان معارفه رسید که به خوبی هر چه تمام تر اجرا شد و همه دوستان با بازی پانتومیم نشون دادن که خیلی هنرمند هستند... !17

اولین توقف ما قرار بود ساری رستوران اکبر جوجه باشه برای صرف ناهار در مسیر حرکت به سمت ساری از کنار پل تاریخی ورسک هم گذشتیم و من توضیحاتی در رابطه ساخت و تاریخ راه آهن ایران به دوستان دادم... !45
متاسفانه به خاطر ترافیک شدید جاده در منطقه ورسک تا زیراب کمی دیر به رستوران رسیدیم و این تاخیر باعث شد زمانی رو که در نظر داشتیم (یک ساعت قبل از غروب آفتاب) به بندر ترکمن برسیم از دست بدیم و دقیقا زمان غروب آفتاب برسیم اونجا... !14
با این همه منظره غروب و اسکله های چوبی و قایق های داخل آب و مرغ های دریایی همه کنار هم زیبایی بندر ترکمن رو مثل همیشه به رخ ما میکشید ... یک سری از دوستان سوار قایق شدند و با جیغ و داد فراوان سعی کردن کودک درونشون رو یه پرواز حسابی بدن... بعضی دیگه از همسفر ها هم مستقیم رفتند به قسمت بازارچه بندر و یه دل سیر خرید کردند ...



خلاصه بعد از کلی اتوبوس سواری و خنده و بازی گروهی به هتل عجم در شهر آزادشهر رسیدیم.
صبح بعد از یک خواب راحت و خوردن صبحانه جانانه آماده شدیم تا از بلندترین برج آجری جهان گنبد کاووس دیدن کنیم... هوا آفتابی ولی دل نشین بود نزدیک برج کنار سنگی که صدا رو انعکاس میده ایستادیم و تک تک همسفر ها رو سنگ سفید ایستادن و و با گوش های خودشون این اتفاق جالب رو تجربه کردند. بعد از کمی توضیحات و گشت و گذار در محوطه به هتل برگشتیم





و بعد از یک ربع توقف به سمت مقبره خالد نبی و گورستان اسرار آمیز در دل ترکمن صحرا حرکت کردیم. در مسیر حرکت به سمت مقبره خالد نبی دشت های بی انتها که در فصل بهار همه پوشیده از گل های کلزا و سویا هستند لخت و عور خالی از هر چیز تن خاک رو به نمایش میزاشتند . اول فرعی روستای تمرقره قوزی زیر درخت های اکالیپتوس برای خوردن ناهار توقف کردیم جای شما خالی واسه خودش حال و هوایی داشت...
بعد از پیچ و خم های بسیار و طی کردن مسیر خاکی ای که کاپیتان شکری راننده با صفای البرزمن !59 به خوبی از پسش بر اومد به منظره ای که براش لحظه شماری میکردم رسیدیم... سرزمین تپه ماهورهای بی انتها ... با کمی پیاده روی به به گورستان و سنگ مزارهای عجیبش رسیدیم...







سکوت دشت و حال و هوای غروب آفتاب و نسیم ملایمی که میوزید و صدای آواز چکاوک ها چیزی بودش که به این آسونی نمیشد ازش دل کند پس تصمیم گرفتیم برای دقایقی سکوت کنیم و از موسیقی بی نقص طبیعت لذت ببریم. :)
همه در سکوت بودیم که صدای پرواز پرنده ای چشم هامون رو باز کرد ، درست وسط جمع ما روی زمین یه چکچک دشتی شیطون و بی پروا جست و خیز میکرد .. انگار نه انگار که ما اونجا هستیم .. لبخند روی لب همه ما بود. به این لحظه ها میگن یکی شدن با طبیعت...









هم زمان با غروب خورشید ماه با نور فراوان از سمت دیگه طلوع کرد ... جای همگی واقعا خالی... !37



بعد از کلی شوخی و قدم زدن و خندیدن به سمت آزاد شهر حرکت کردیم ولی قبل از رفتن به هتل به سمت جنگل چهل چای مینو دشت رفتیم تا کنار هم از طبیعت شبانه جنگل لذت ببریم.

توی همین مسیر بود که اتفاقات جالبی افتاد... از سمت آقای محقق زاده (پدیده این سفر ) به آقا محسن (دوست و همسفر قدیمی البرزمن) پیشنهاداتی شد !31 که باعث شد شبی به یاد ماندنی و پر از خنده برای همه شکل بگیره... چایی و قلیون و آش و شیشلیک و از همه مهمتر کلی صفا و صمیمیت در جنگل چهل چای منتظر ما بود.بالاخره آقا محسن هم سرو سامون گرفت و خیال همه مارو راحت کرد... !42



یه روز دیگه رو هم با کلی تجربه های جدید و شادی به پایان رسوندیم و شب تخت گرفتیم خوابیدیم به جز شهام و آقا محسن ... !1

صبح روز آخر سفر بعد از صرف صبحانه به سمت علی آباد کتول حرکت کردیم تا از آبشار کبودوال دیدن کنیم .. هوای خنک دم صبح و آفتاب ملایم پاییزی با برگ های زرد و قرمز شده درخت های انجیلی همون چیزی بود که میتونست پیاده روی جنگلی ما رو دلپذیرتر کنه. پل ها رو یکی پس از دیگیر پشت سر گذاشتیم و پله ها ر و یک به یک پیمودیم تا به کنار عروس سبز جنگل کبودوال رسیدیم...









این جا بود که چند نفر از بچه ها تن روبه آب زدن و بی خیال سرمای پاییزی با رقص قطره های پریشون آب آبشار یکی شدند... کنار آبشار چند نفر از بچه های با عشق گرگان چایی هیزمی به هر کی که از راه میرسید میفروختن و همینطور تمام زباله های منطقه رو جمع آوری میکردن....


آبشار و جنگل انجیلی رو وداع گفتیم و به سمت هتل کانیار برای خوردن ناهار حرکت کردیم...





فضای خوب و دوست داشتنی هتل کانیار با ناهار دلچسبش اختتامیه برنامه های سه روزه استان گلستان بود !19



و بعد از اون به سمت تهران و کرج حرکت کردیم و به دلیل ترافیک سنگین جاده فیروزکوه ساعت 2 صبح شنبه به تهران رسیدیم.

بهترین مسیرهای دنیا و زیباترین مکان های دنیا با همسفر بد هیچوقت نمیتونه جذاب باشه و برعکس در بدترین شرایط و سختترین مکان ها یک همسفر خوب میتونه باعث بشه لحظه لحظه اون سفر برات خاطره بشه و تکرار خاطره هاش لبخند به لبت بیاد... چیزی که در این سفر نصیب من شد همسفرهایی عالی و دوست داشتنی ای که لحظه لحظه سفر رو برای من خاطره انگیز کردند.

آقای محقق عزیز با صدای دلنشین و صحبت های پر از انرژی مثبت و محبتشون
آقای سریری با صبر و تبسم همیشگی شون و همین طور دوربین فیلم برداری ای که زمین گذاشته نمیشد
خواهران کرمانیان با خنده های تموم نشندی شون
سمیه با انرژی و شیطنت کودک درون رها شدش
خانم مقصودلو آهسته و پیوسته و همیشه در صحنه
رویا با اون خرماهای خوشمزش
سمانه خاموش ولی طوفانی
آذین و مادر مهربونش
و بقیه همسفر های با صفای البرزمن که هرکدومشون باعث شدند این سفر بیشتر دوست داشتنی بشه.... !24

از آقا شهام رفیق گلم هم تشکر میکنم که با کمک هاش همیشه کنارم بود...
امیدوارم روزی با شما دوباره همسفر بشم و بتونیم لحظه های یکی شدن با طبیعت رو بار ها و بارها تجربه کنیم
Last edit: 10 سال 6 ماه قبل by travelloug.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: sky12, ahmadi

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • soheila khanom
  • soheila khanom's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
10 سال 6 ماه قبل #600 توسط soheila khanom
سلام به دوستان خوبم که جاشون کنار چشمه های رنگارنگ باداب سورت خالی بود
میدونم که بهتون خیلی خوش گذشته . برای تک تک لحظه هاتون شادی های بی انتها آرزو می کنم
به امید روزهایی که دوباره با هم همسفر بشیم !24

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 6 ماه قبل #601 توسط محسن
اول از همه باید بگم آقا ما که خوشبخت شدیم رفتیم پی کارمون !25

دوم از همه باید بگم جاتون خالی من الان آمریکام کنار عزی جووووون با بچه هاااااااااااااااااا !74

سوم از همه باید بگم آقا عجب عجیب سفری بود دلچسب ـ دیدنی ـ پر از شادی وخوشی !65 !22
دم همگی گرم به من که بسیار خوش گذشت میدونم به شما دوستان همراه هم خوش گذشته امیدوارم توی تمامی سفرهاتون مخصوصا با البرزمن چنین شادی و همدلی و بی ریاء بودن رو حفظ کنید تا بازم به چنین شادیهایی برسید

چهارم از همه باید از بچه های البرزمن تشکر کنم مخصوصا از پویا وشهام !23

پنجم از همه باید بگم اگه با عزی جووووون و بچه هااااااااااااااااااا بیایم ایران آرزوی همسفری با شما دوستان رو دارم به امید اون روز .... !35

امضاء:

مــــــــحـــــــــســــــــــــــــــــــــن محقق زاده
كاربر(ان) زير تشكر كردند: sky12

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 6 ماه قبل - 10 سال 6 ماه قبل #602 توسط sky12
سلام پدر !30
امیدروارم تو فرودگاه استقبال گرمی ازت شده باشه !26
خوب همای سعادت نشونه گرفتی .... !20
!67
اما خوشم نیومد فامیلیت چرا عوض کردی ... نباید اینقد زی زی باشه ...
دخترا ، پسرا ، عروسا ، دومادا ، نوه ها و نتیجه ها خوب هستن که ایشاله ... !27
طوری رفتار کن که فک نکنن خدای نکرده به خاطر مال و منال تن به این وصلت دادی !17
ماه عسل بیان ایران ما هم روی ماه عروس خانم ببینیم ... !60
عشقتون جاویدان !7

امضا
خاموش طوفانی :)
Last edit: 10 سال 6 ماه قبل by sky12.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 6 ماه قبل #603 توسط sky12
در ضمن من نمیخوام از خاطرات این سفرم بگم ...
چون یه وقت یکی غیر از همسفرام میاد میخونه بعد دلش میشکنه که چرا تو این سفر با ما نبوده ... :ohmy:
والا به خدا راضی نیستم دل کسی بشکونم !30

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • پویا
  • پویا's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
10 سال 6 ماه قبل #604 توسط پویا
آقا محسن بابا چه سرعتی؟؟؟!!!! !66
اگر میدونستم انقدر سریع و راحت میشه رفت خونه بخت تا الان الکی لفتش نمیدادم.... تازه تو خونه بخت امریکایی رفتی...!!! ما به همین کرجیش قانعیم !60

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.295 ثانیه