- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- سفرنامه ها
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 97
- سفرنامه تور جنگل همیشک مورخ 97/3/17
×
تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 97
سفرنامه تور جنگل همیشک مورخ 97/3/17
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
5 سال 10 ماه قبل #1921
توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل همیشک مورخ 97/3/17 was created by travelloug
سفرنامه تور جنگل همیشک
مورخ 97/3/17
راهنما: محمدمهدی امینی زاده
فراموش نکن که زمین ،از لمس کردن پاهای برهنه ات لذت می برد و باد، مشتاق بازی کردن با موهایت است.
جبران خلیل جبران
آخرین روزهای بهاری فرصت را از دست ندادیم و در ساعات آغازین روز پنجشنبه هفدهم خرداد ماه به مقصد جنگل زیبای همیشک حرکت کردیم
بر خلاف همیشه اینبار صبحانه را مهمان هتل زیتون رودبار بودیم و تجربه جدیدی از طعم خوش صبحگاهی کسب کردیم .
در ادامه مسیر با همسفران آشنا شدیم و خاطرات خوب و بد و هیجان انگیز آنها را شنیدیم ولذت بردیم تا به میدان روستای مقصد رسیدیم . همسفران با دیدن نیسانهای آبی ،هیجان زده و پرانرژی سوار شدند و به سمت کلبه احد ابتدای مسیر جنگل حرکت کردیم و از مناظر بین مسیر لذت بردیم .
همراهی مرغ و جوجه هایش ، همراهی گاو و گوساله اش در کنار مسیر حس خوبی ایجاد میکرد . خانه احد هم مثل همیشه زیبا بود .
پای در جنگل گذاشتیم و به راه افتادیم چراکه حتی طولانی ترین سفرها هم با یک گام شروع میشود. به محض ورود به جنگل ، زیباییی و آرامش وصف ناپذیری خودنمایی میکردو علیرغم گرمی هوا با هر قدم احساسی تازه و پرانرژی فراگیر میشد .
در طول راه صدای رودخانه همچون موسیقی متن فیلم، ما را همراهی میکرد و حس جاری شدن را به ما نشان میداد. در نقاط مختلف توقفی میکردیم و دست و رویمان را با آب جوی های عبوری طراوتی تازه میبخشیدیم و همچنان قدم میزدیم .
همه همسفران عزیزمان با وجود گرمای مسیر ،جانانه همت کردند و پس از عبور از پل چوبی زیبا و هیجان انگیز ،آبشار زیبای همیشک به استقبالمان آمد و خستگی راه را از تنمان به در برد .
بعد از کمی استراحت و صرف خوراک نیمروزی فقط جای آبتنی زیر آبشار خالی میماند که چقدر زود جای خود را پر کرد .
خنکی و طراوت آبشار اینقدر دلچسب بود که همسفران یارای دل کندن از آن نداشتند و خاطره خیس و زیبا ی آبشار را با یکچای گرم ماندگار کردیم و بعد از آن زمان بازگشت فرارسید .
دل کندن از این جنگل زیبا سخت بود ولی چاره ای نبود ودر مسیر بازگشت همسفران عزیز پرانرژی تر از قبل بودند به حدی که نتیجه مسابقه طناب کشی یکسان شد . سکوت ، سر شار از ناگفته هاست وسکوت در جنگل لطف دیگری دارد به همین جهت طبق عادت همیشه چند دقیقه در طبیعت رها شدیم و حس پیوستگی با خاک و درخت و آب و جنگل و آسمان را تجربه کردیم و به امید تمرکز و آگاهی بیشتر چشمانمان را باز کردیم و به راهمان ادامه دادیم .
گویی مسیر برگشت کوتاهتر شده بود و در زمان کوتاهی خود را در مقابل خانه احد دیدیم و نیسان های آبی رنگ آماده حرکت و در چشم به هم زدنی سکوت و سرسبزی جنگل را پشت سر گذاشتیم و خود را درون اتوبوس یافتیم .
هنوز هم بعضی از خاطرات دوران کودکی را می توان زنده کرد مخصوصا اگر از نوع خوراکی باشد ومخصوصا اگر بستنی آلاسکا باشد . محلی ها آنرا به اسکمو میشناسند و بسیار ملس وخوشمزه .
دهانی تازه کردیم و به راه افتادیم و در مسیر بازگشت اگر چه پرترافیک و طولانی شد ،همسفران عزیز مثل همیشه هنر نمایی کردند و شادی کردیم و یک برگ دیگر از دفتر خاطرات البرز من ورق خورد و دوستیهایمان محکم شد و یادمان نرفت که سفر پایان ندارد
از زحمات همکاران عزیزم شاهین جهانپور ومونا فخری سپاسگزارم و به امید دیدارهمه همسفران گرامی .
محمد مهدی امینی زاده
مورخ 97/3/17
راهنما: محمدمهدی امینی زاده
فراموش نکن که زمین ،از لمس کردن پاهای برهنه ات لذت می برد و باد، مشتاق بازی کردن با موهایت است.
جبران خلیل جبران
آخرین روزهای بهاری فرصت را از دست ندادیم و در ساعات آغازین روز پنجشنبه هفدهم خرداد ماه به مقصد جنگل زیبای همیشک حرکت کردیم
بر خلاف همیشه اینبار صبحانه را مهمان هتل زیتون رودبار بودیم و تجربه جدیدی از طعم خوش صبحگاهی کسب کردیم .
در ادامه مسیر با همسفران آشنا شدیم و خاطرات خوب و بد و هیجان انگیز آنها را شنیدیم ولذت بردیم تا به میدان روستای مقصد رسیدیم . همسفران با دیدن نیسانهای آبی ،هیجان زده و پرانرژی سوار شدند و به سمت کلبه احد ابتدای مسیر جنگل حرکت کردیم و از مناظر بین مسیر لذت بردیم .
همراهی مرغ و جوجه هایش ، همراهی گاو و گوساله اش در کنار مسیر حس خوبی ایجاد میکرد . خانه احد هم مثل همیشه زیبا بود .
پای در جنگل گذاشتیم و به راه افتادیم چراکه حتی طولانی ترین سفرها هم با یک گام شروع میشود. به محض ورود به جنگل ، زیباییی و آرامش وصف ناپذیری خودنمایی میکردو علیرغم گرمی هوا با هر قدم احساسی تازه و پرانرژی فراگیر میشد .
در طول راه صدای رودخانه همچون موسیقی متن فیلم، ما را همراهی میکرد و حس جاری شدن را به ما نشان میداد. در نقاط مختلف توقفی میکردیم و دست و رویمان را با آب جوی های عبوری طراوتی تازه میبخشیدیم و همچنان قدم میزدیم .
همه همسفران عزیزمان با وجود گرمای مسیر ،جانانه همت کردند و پس از عبور از پل چوبی زیبا و هیجان انگیز ،آبشار زیبای همیشک به استقبالمان آمد و خستگی راه را از تنمان به در برد .
بعد از کمی استراحت و صرف خوراک نیمروزی فقط جای آبتنی زیر آبشار خالی میماند که چقدر زود جای خود را پر کرد .
خنکی و طراوت آبشار اینقدر دلچسب بود که همسفران یارای دل کندن از آن نداشتند و خاطره خیس و زیبا ی آبشار را با یکچای گرم ماندگار کردیم و بعد از آن زمان بازگشت فرارسید .
دل کندن از این جنگل زیبا سخت بود ولی چاره ای نبود ودر مسیر بازگشت همسفران عزیز پرانرژی تر از قبل بودند به حدی که نتیجه مسابقه طناب کشی یکسان شد . سکوت ، سر شار از ناگفته هاست وسکوت در جنگل لطف دیگری دارد به همین جهت طبق عادت همیشه چند دقیقه در طبیعت رها شدیم و حس پیوستگی با خاک و درخت و آب و جنگل و آسمان را تجربه کردیم و به امید تمرکز و آگاهی بیشتر چشمانمان را باز کردیم و به راهمان ادامه دادیم .
گویی مسیر برگشت کوتاهتر شده بود و در زمان کوتاهی خود را در مقابل خانه احد دیدیم و نیسان های آبی رنگ آماده حرکت و در چشم به هم زدنی سکوت و سرسبزی جنگل را پشت سر گذاشتیم و خود را درون اتوبوس یافتیم .
هنوز هم بعضی از خاطرات دوران کودکی را می توان زنده کرد مخصوصا اگر از نوع خوراکی باشد ومخصوصا اگر بستنی آلاسکا باشد . محلی ها آنرا به اسکمو میشناسند و بسیار ملس وخوشمزه .
دهانی تازه کردیم و به راه افتادیم و در مسیر بازگشت اگر چه پرترافیک و طولانی شد ،همسفران عزیز مثل همیشه هنر نمایی کردند و شادی کردیم و یک برگ دیگر از دفتر خاطرات البرز من ورق خورد و دوستیهایمان محکم شد و یادمان نرفت که سفر پایان ندارد
از زحمات همکاران عزیزم شاهین جهانپور ومونا فخری سپاسگزارم و به امید دیدارهمه همسفران گرامی .
محمد مهدی امینی زاده
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.198 ثانیه