سفرنامه تور نیاسر و مشهد اردهال مورخ 95/11/15

سفرنامه تور نیاسر و مشهد اردهال
مورخ 95/11/15
راهنما: وحید شعبانی





با یاد او
اینبار میخواهم ساده حرف بزنم.. ساده از سفر بگویم و پیچیدگی هایش بسپارم به درون پر تلاطم مسافری که سالهاست در من بیتوته کرده است.. در تاریکی بامداد جمعه پانزدهمین روز از بهمن نود و پنج به همراه همسفرانی که از جان عزیزترند دل به جاده میزنیم . اینبار مقصدمان مشهد اردهال در نزدیکی کاشان است . به رسم مرسوم سفرهایمان بعد از تناول صبحانه ای لذیذ معارفه ای برقرار می کنیم و با اسم و رسم همسفرانمان آشنا می شویم .. منزل اولمان مشهد اردهال است .. اینجا را در دنیا به دو چیز میشناسند .. اول مراسم جهانیه قالی شویان و دوم سهراب سپهری .. در میان کوهستانی آشنا با برف و سوز زمستانی امامزاده ای از قرن ششم هجری خودنمایی می کند .. امامزاده سلطان علی بن محمد باقر .. مراسم قالیشویان در جمعه دوم هر ماه برگزار میشود و ریشه ای چند صد ساله در آئین کهن ایرانی دارد .. در پای مناره های صحن ناصر فینی یکی از لطیف ترین شعرای معاصر شعر فارسی آرمیده است .. سهراب سپهری .. همسفرانمان در کنار مزارش می ایستند و یادی از او میکنند .. عکسی به یادگار میگیریم



میرویم.. منزل دوممان نیاسر است .. روستایی کوچک که تاریخی کهن دارد .. ابتدا به دیدار بنای چهار طاقی میرویم .. بنای ۲۰۰۰ ساله بر فراز تپه ای بلند مشرف به جاده قدیمی دلیجان قرار گرفته است ..





درباره اش حرف میزنیم و میرویم.. لختی در کنار چشمه باستانی اسکندریه و درخت چنار ۱۰۰۰ ساله اش می ایستیم و دوباره به راهمان ادامه میدهیم برای دیدار از آبشار زیبای نیاسر ..

به بالای آبشار میرسیم .. پله های مسیر سراسر پوشیده از برف و یخ است .. به آهستگی و صبر زیاد آرام آرام پله ها را پایین میرویم .. در مسیر علی رادمرد برخی از مسافران را با گلوله برفی مورد هدف قرار میدهد .. کودک درونش زیادی فعال است گاهی... به سلامت از پله ها پایین می آییم و منظره آبشار زمستانی توجه ما را به خود جلب می کند .. بسیار زیباست .. عکسهایمان را میگیریم و به راهمان ادامه میدهیم .. پایین روستا سوار اتوبوس می شویم و برای صرف ناهار به هتل سبز نیاسر میرویم .. ناهار را نوش جان می کنیم و بطرف مقصد بعدیمان حرکت می کنیم ..
اینجا کهن شهر کاشان است و ما در دل باغ سرسبز فین که خود دل در گرو مهر تاریخ دارد ایستاده ایم ..



کمی از پیشینه باغ میگوییم و مردمانی که اینجا بوده اند .. دوستانمان در باغ چرخی میزنند و برخی نیز شانسشان را با انداختن سکه در داخل سرچشمه سلیمانیه امتحان می کنند . عکسی به یادگار می اندازیم و حالا دیگر نوبه رفتن فرا رسیده است .. در راه بازگشت مسرور و شادمانیم .. سری هم به مهر و ماه میزنیم و برخی نیز سلفی میگیرند .



از سفر میگوییم و مهربانی .. اینبار هم بسلامت به شهرمان کرج برمیگردیم و خاطره خوش دیگری از سفر با البرز من برایمان رقم میخورد ...
سفر آغاز دوستی هاست و هیچ گاه پایان ندارد ..