سفرنامه تور 1.5روزه کویر مرنجاب مورخ 27 الی93/9/28

سفرنامه تور 1.5 روزه کویر مرنجاب
مورخ 27 الی 93/9/28
راهنمای تور: میثم کریمی نیا

یه سفر جدید
دوستای جدید
خاطره های جدید

آخر وقت یه روز پنجشنبه به همراه 31 نفر از مسافرامون و همکار های خوبم آرمان و سهیلا سفری رو به دل کویر مرنجاب آغاز کردیم. پس از انجام برنامه معارفه و آشنایی دوستان با هم دیگه، بچه ها به استراحت پرداختن تا خودشون رو برای یه روز طولانی و زیبا آماده کنن.

یک ساعت پیش از طلوع خورشید به دریاچه نمک رسیدیم و دوستان مشغول رصد ستاره ها شدن و دوستای عکاسمون هم سه پایه های دوربین هاشون رو برپا کردن و مشغول عکس گرفتن شدن و انصافا چه عکس های زیبایی هم گرفتن.
آتیش روشن کردیم و در کنار گرمای آتیش از طبیعت لذت بردیم، ترکیب دلنشین یه موسیقی ملایم، آسمون پر ستاره کویر و البته گرمای آتیش، خوب بود .از دوستان با یه نسکافه و بیسکوئیت پذیرایی شد تا دقایق انتظار برای طلوع خورشید گرم تر و شیرین تر سپری بشن.

طلوع می کنی
در میان سیاهی شب
و چه سخاوتمندانه
نور می بخشی و گرما
و دگر بار جهان زنده می شود...

کم کم موقع طلوع خورشید فرا رسید،و همسفرایی که به تماشای اون چشم دوخته بودن، یه طلوع زیبا با رنگ های دل فریب. به گرفتن عکسهای یادگاری پرداختیم.









بعد از تماشای طلوع خورشید، یه مقدار در طول دریاچه قدم زدیم و به همسفرا توضیحاتی در مورد چگونگی شکل گیری دریاچه های نمک داده شد و بعدش به سمت کاروانسرای مرنجاب پیش رفتیم.
صبحانه رو در کاروانسرای مرنجاب خوردیم رهسپار کویر شدیم تا پیاده روی خودمون رو در میان رمل ها آغاز کنیم. یه پیاده روی لذت بخش و آرامش بخش. در طول مسیر توضیحاتی در مورد کویر ها و اکوسیستم اونجا داده شد و دوستان مشغول گشت و گذار در کویر شدن.







از گرفتن عکس های پرتره گرفته تا عکس های هنری، خلاصه دوستان دوربین به دست مشغول ثبت لحظه های خوش سفر بودن،
مسابقات قل خوردن از روی تپه های شنی برگزار شد که به دلیل رقابت تنگاتنگ دوستان نشد کسی رو به عنوان برنده مشخص کنیم









سکوت رو در دل کویر تجربه کردیم، روی رمل ها مسابقه دو دادیم، کشتی گرفتیم و در مرحله آخر مسابقات زو که با شور و شعف خاصی پیگیری شد و دوستان برای پیروز شدن بر رقیبشون از جون مایه گذاشتن.









برای صرف ناهار به کاروانسرا برگشتیم و پس از صرف ناهار مسیر برگشت رو به سمت کرج در پیش گرفتیم . در بین راه مسافرین تهرانی رو پیاده کردیم و حدودای ساعت 10 شب به کرج رسیدیم تا یه سفر دیگه به پایان برسه و تنها یادش در خاطرمون باقی...
شاد زید