× تصاویر و سفرنامه تورهای پاییز 96

سفرنامه تور جنگل الیمستان مورخ 96/7/21

بیشتر
6 سال 6 ماه قبل - 6 سال 6 ماه قبل #1788 توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل الیمستان
مورخ 96/7/21
راهنما: پویا ملاحسنی



زندگی می گذرد و چرخه ی بی پایان آن مثل هزارتویی هزاران بار تکرار می شود و هر هزار بارش برای تو حرف ها و درس های جدیدی با خود می آورد.... باز هم پاییز دل انگیز هزار رنگ از راه رسیده و وقتش شده تا به دل طبیعت بریم و آمدنش را خوشامد بگوییم.
جمعه صبح از جلوی دفتر البرزمن سفر یک روزه ما به جنگل زیبای الیمستان آغاز شد... هوا تاریک بود و چشم ها خواب الوده... پس کمی چشم ها رو بستیم و و بعد از صبحانه مثل همیشه معارفه برای آشنایی انجام شد... خاطرات همسفرها را شنیدیم.. از هم دانشگاهی شجاع که عنکبوت رو به کناری پرتاب کرد تا مرد هندویی که شوز (کفش ها به انگلیسی) رو سوسک گفته...
در پیچ و خم های جاده هراز دل به دل دماوند دادیم و و با رود همراه شدیم تا بالاخره به مینی بوس های محلی رسیدیم... محلی های کار درست ما را به سمت جنگل بردند.. هرچه بالاتر می رفتیم ابرها متراکم تر می شدند و در آخر ما در بین ابرها قرار گرفتیم...






به اول مسیر پیاده روی رسیدیم و پا در مسیر جنگلی گذاشتیم... پاییز شروع شده بود و داشت با حوصله و بدون عجله درخت ها رو انتخاب می کرد و برگ ها رو رنگ می کرد... خیلی ها هنوز در صف نقاشی شدن بودند و بعضی ها هم حسابی رنگ گرفته بودند...
زیر درخت توسکا ایستادیم و کمی درباره جنگل ها برای همسفرها گفتم و عکسی به یادگار گرفتیم... مه سنگین تر شده بود و فضایی راز آلود و زیبا ما را در بر گرفته بود....















به درختان خزه بسته ی الیمه رسیدیم و زیبایی مسیر جنگلی خستگی پیاده روی در شیب تند را از بین می برد.
به دشت انتهایی مسیر رسیدیم و سریع بساط ناهار را پهن کردیم. باران هم شروع به خوشامدگویی به ما کرد و ما به فکر یک سقف افتادیم و سقفی پلاستیکی لذت باران را دوچندان کرد...
چای داغ هم در آن هوا حال خودش را داشت... کمی آتش و سرود گروهی و دیگه وقت برگشتن بود...
در برگشت بود که دوستی باران و خاک کار دست ما داد و گل، فرزند بازیگوش آب و خاک ما را به بازی گرفته بود.. لیز می خوردیم و می خندیدیم و گهگاهی در آغوش گل می رفتیم....
به انتهای مسیر جنگلی که رسیدیم ابرها کمی عقب رفتند و لحظه ای نمای سحر انگیز جنگل ما را محسور خودش کرد...



به کنار اتوبوس برگشتیم و با گل ها خداحافظی کردیم و راه تهران و کرج در پیش گرفتیم....
مثل همیشه در مسیر برگشت گفتیم و خندیدیم و جایزه دادیم و یک دل و همدل شدیم....
سفر خاطره انگیز دیگه ای به پایان رسید و امیدوارم خیلی زود شما همسفران عزیز را در سفرهای آینده ببینیم...
با تشکر از دوست و همکار خوبم شهام نخبه زعیم که وجودش مثل همیشه پر از قوت قلب و انرژی مثبت بود....
Last edit: 6 سال 6 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.259 ثانیه