× تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98

سفرنامه تور آبشار شله بن طالقان مورخ 98/2/27

بیشتر
4 سال 11 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2174 توسط travelloug
سفرنامه تور آبشار شله بن طالقان
مورخ 98/2/27
راهنما: آرمان الهوئی نظری


اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
بهار است و من دیگر نمیتوانم در خانه بمانم!!
باید بیرون باشم و در این هوا نفس های عمیق بکشم.(گوستاو مالر)
یه جمله معروفی داریم که میگیم اول ایرانگردی سپس جهانگردی که این رو باید اصلاح کنیم و بگیم اول باید مناطق زیبا که در اطراف خودمون وجود داره رو بیشتر بشناسیم... همیشه به استان های اطراف و مخصوصا شمال کشور سفر میکنیم در صورتی که قدر داشته های خودمون رو نمیدونیم در همین حوالی استان خودمون مناطقی مانند برغان، اشتهارد، طالقان رو داریم که در طول سال برای مقاصد گردش فوق العاده هستند... ما امروز قصد بر این داریم که با همراهی دوستان به یکی از این مقاصد سفرمون رو آغاز کنیم...
صبح آخرین جمعه اردیبهشت ماه رو به امید دیدار ابشار شله بن از رخت خواب خودم آغاز میکنم و آماده میشم... سفر خودم رو با قدم زدن در کوچه های جهانشهر ادامه میدم تا به کنار دفتر برسم، نزدیک دفتر که رسیدم دیدم کاپیتان نیک پیما به همراه همسر محترمشون جلو دفتر ایستاده اند... و خودم به دفتر رفتم و وسایلی که برای سفر نیاز داشتیم رو برداشتم و به پایین برگشتم و دیدم همکار عزیزم در این سفر خانوم حوریه قاسمی جلو در منتظر ایستاده به کمک هم وسایل رو داخل ماشین گذاشتیم و بعد از ان دوستان همراه ما در این سفر یکی پس از دیگری به ما پیوستند اخرین همسفران که ما ملحق شدند خانواده لطفی بودند که با امدن انها اقای نیک پیما ماشین رو روشن کرد وبه سمت هشتگرد شروع به حرکت کردیم چون یکی دیگه از دوستان در انجا به ما ملحق میشد...
با پیوستن خانوم ظهوری فر برای اشنایی بیشتر وقت معارفه فرا رسید دوستان تک تک امدند و بیشتر در مورد خودشون توضیح و شرح حال دادند...
با اتمام معارفه به محل صبحانه رستوران باغ سنگی با محیط زیبا رسیدیم و در الاچیق ها حیاط نشستیم و صبحانه ای لذیذ رو میل کردیم...




پس از خوردن صبحانه یکم از مناظر اطرافمون لذت بردیم که به گردنه ابراهیم اباد رسیدم و ابتدا طالقان که معنای لغوی ان سرزمین پرازکوه هست و علت نام گذاری این منطقه به این دلیل هستش که کوه های بلندی اطراف ان رو فرا گرفته کوه هایی که اکثرا بیش از چهار هزار متر ارتفاع دارند و مهمترین کوهی که میتونیم در این منطقه نام ببریم شاه البرز زیبا هستش که در طول سال با برف پوشیده شده...
یکی دیگر از جاذبه ها و زیبایی های منطقه که با دخالت انسان تشکیل شده دریاچه پشت سد هستش که در این ده سال گذشته بیشترین حجم ابی خودش رو داره تجربه میکنه و جلوه قشنگی به منطقه داده... پس از رد کردن این مناظر به مرکز طالقان یعنی شهرک میرسیم...
پس از رد کردن شهرک دیگر وقت ان رسیده که بند کفش هایمان را محکم کنیم و کوله بر دوش اماده پیمایش رودخانه شله بن رود بشیم تا به ابشار برسیم...
به علت اینکه در کنار ابشار هیزمی برای اتش درست کردن وجود نداره و در طبیعت هیچ چیزی بیشتر از یک چای اتشی نمیچسبه تصمیم بر این گرفتیم که در بین مسیر چوب های خشکی که افتاده رو جمع اوری کنیم و به بالا ببریم که همه دوستان در حد توان خودشون یک تکیه چوب با خودشون گرفتن و مسیر رو ادامه دادند...
در طول مسیر گیاه های کوهی زیادی دیدیم از جمله کنگر، بومادران، تره فرنگی، گون، شاه تره و ... که با دوستان بیشتر با این گیاهان اشنا شدیم ، به نزدیکی ابشار رسیدیم یک گله گوسفند و بز برای چرا در میان بودند که از میان انها رد شدیم و به کنار ابشار رسیدیم...






پس از اتراق کردن و استراحتی کوتاه برای بازدید از ابشار به کنارش رفتیم ...


کلی لذت بردیم و برای فرار از گرمای منطقه دوستانی که مایل بودند به زیر ابشار رفیتم و کلی خنک شدیم...


بعد از دیدن ابشار و اب بازی به محل اتراق برگشتیم و اتشی به پا کردیم و همکار عزیزم خانوم قاسمی از چشمه اب کتری ها رو پر کردن و بر روی اتش گذاشتیم که بعد از خوردن ناهار یه چایی بخوریم تا انرژی هایی که رفته دوباره برگرده...
کم کم وقت ناهار فرا رسید و دوستان هر کسی که برای خودش ناهار اورده بود مشغول خوردنش شد و سفره رنگانگی رو تشکیل دادند و ما هم از این محفل غذاهای خوشمزه ای تجربه کردیم از دو پیازه که خانوم های خوزستانی زحمت کشیدن و اوردند و کلی غذای متنوع دیگر...
بعد خوردن غذا و چایی همسفران به دو گروه بستنی و ارایشگر خوزستان تقسیم شدن و مشغول بازی پانتومیم که رقابت تنگاتنگ پیش رفت و دو گروه توانایی شکست یکدیگر رو نداشتند...
بعد از بازی پانتومیم اقا یونس احمدیان با صدای خوبشون برای ما اهنگ های زیبایی رو خوندند و ما از صدایشون کلی لذت بردیم...
بعد از این که خواندن اقا یونس تموم شد وقت یک کلاغ چهل کلاغ رسید که مهیار نقطه عطف این بازی بود...
بعد از بازی اتش که درست کردیم رو خاموش کردیم و کوله ها رو جمع و جور کردیم و برای برگشت اماده شدیم... در بین مسیر توقفی داشتیم تا از صدای طبیعت و سکوتش لذت ببریم که تمامی دوستان با ما همکاری کردن و یک انرژی فوق العاده ای گرفتیم...
و به ادامه مسیر برگشتیم تا به کنار اتوبوس رسیدیم...در مسیر برگشت و در توقفی که داشتیم اقا مرتضی از خانواده لطفی به خاطر تاخیری که داشتن در صبح برای کل گروه بستنی خریدن و ما هم از خوردن بستنی لذت بریدم...
و بعد از خوردن بستنی کوچکترین عضو گروه یلدا خانوم عزیز برای ما بخشی از شاهنامه فرودسی رو با صدای قشنگشون خوندن تا محفل رو از ان چیزی که بود بیشتر گرم کنند...
در طول مسیر برنامه های متفاوتی داشتیم و با چای و نسکافه از همران پذیرایی کردیم که متوجه مسیر برگشت نشدیم و تا به خودمون اومدیم دیدیم فاز چهار مهرشهر هستیم و بخشی از دوستان از ما قرار جدا بشن و وقت ان رسیده که از دوستان خداحافظی کنیم با این که سخت هستش از دوستان دل کندن ولی چاره ای جز اینکار نداریم و امیدواریم در سفرهای بعدی همه ی شما خوبان رو دوباره ملاقات کنیم که این تنها دلخوشی ماست...
و اینجا جای داره از همکار عزیزم خانوم قاسمی تشکر فراوان کنم که در این سفر به من کمک شایانی کردند و بنده ازشون به شخصه قدر دانم...
به امید دیدارتک تک شما خوبان همه شما رو به خداوند منان میسپرم...
سفر پایان ندارد
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.277 ثانیه