× تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98

سفرنامه تور ماسوله مورخ 1398/3/3

بیشتر
4 سال 11 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2180 توسط travelloug
سفرنامه تور ماسوله
مورخ: 1398/3/3
راهنما: الهام رهگذر


تصویری که احتمالا بسیاری از ما برای محل زندگی داریم.خانه هایی بر هم سوار شده با دیوارهایی زرد و گلهای شمعدانی
وقتی صبحها پنجره را باز کنی بهشتی سبز محو در مه روبرویت باشد.
و صدای پرندگان و آواز خروس به روزی خوش دعوتت نماید.
و ماسوله همیشه مقصدی زیبا برای سفر است.بهار که دیگر جای خود را دارد
سفر به سرزمین ماه کوچک...

وقتی که هنوز ماه در آسمان می درخشید ،سفر با چالش پنهان کردن میکروفن توسط آقا سید، راننده پرانرژی آغاز شد.
دوستان قدیمی البرز من در نیمه انتهایی ماشین خبر از روزی شاد می دادند .دوستانی که برخی اولین سفر شرکت را نیز همراهی کرده بودند .نیمه ابتدایی اتوبوس هم بزرگترهای خانواده ای مهربان و صمیمی به همراه مهمانشان از استرالیا جای گرفته بودند .و چهره هایی آرام در میانه ماشین ،نشان از همراهانی خوش سفر داشت.
صبحانه را در کنار دیگر دوستان البرز من به مقصد غار دربند و الموت خوردیم و همه سرحال و پرانرژی به مسیر ادامه دادیم.

معرفی همسفران بخش جالب همه سفرهاست وقتی می بینیم اقشار مختلف جامعه بی آنکه همدیگر را بشناسند همسفر شده اند .و ای کاش می دیدند آنهایی که زندگی را سخت گرفته اند .
که چگونه میشود امروزمان را متفاوت از دیروز کرد اگر نترسیم از ناشناخته ها...
مسیر منجیل و رودبار سبز بود و زیبا و همه پرده ها کنار ...
دوستی گفتند اولین بار است مسیر شمال میروند و زیباییهای راه دوست داشتنی ست.و ما نیز با پخش ترانه های قدیمی سعی کردیم لذت تماشای زیباییها را بیشتر کنیم .
توضیحاتی درباره منجیل و توربینهای معروف و سد زیبایش ارائه شد .
و بعد رودبار ، جاذبه هایش و تورهایی که می توانند همراه شوند تا از این مقاصد دیدنی لذت ببرند .

پس از توقفی کوتاه کمی شادی چاشنی مسیر شد و این با نوای خوش دف و آواز محلی آقا احمدرضا کاملتر شد .حسی که در صدای او بود فقط موسیقی نبود .عشق بود به آنچه میخواند .به ترانه هایی که درکشان می کرد و حس خوب هم میهنی را به ما القا می نمود .
مسیر زیبای بهاری جاده ماسوله همه را مسخ کرده بود و تا برسیم محو تماشای زیبایی طبیعت، و زمزمه ترانه ها بودیم .
به ماسوله رسیدیم.


همگی بعد از گرفتن عکس یادگاری به سمت آبشار راه افتادیم .


آرام رفتیم و کنار رودخانه تصاویری ثبت شد .




در سمت سایه آبشار ایستادیم و توضیحاتی درباره قدمت ، معماری و ویژگی های این شهر پلکانی ارائه شد .با نشان دادن مسیر بازار از دوستان خواستیم تا دو ساعت بعد به ماشین برگردند.

به همراه چند خانم خوب راهی کوچه های تو در توی بازار شدیم .نان و کلوچه محلی ماسوله ای و گشت در بازار و دیدن گاه بگاه همسفران در گذر از بازار حالمان را بهتر کرد.











ماسوله ی جمعه سوم خرداد آفتابی بود .گرمایی مطبوع و بهاری که دوست داری ساعتها در یکی از آن ایوانها بنشینی و به کوههای سبز و قله برفی روبرو خیره شوی و با خودت بگویی:
زندگى موسیقى گنجشک‌هاست
زندگى باغ تماشاى خداست
زندگى یعنى همین پرواز‌ها
صبح ها
لبخندها
آوازها


به بارگاه امامزاده عون بن علی رفتیم .


وقت نماز ظهر بود و سختگیری خادمان مبنی بر پوشش چادر دوستان را بر آن داشت تا بیرون کمی استراحت کنند. ماه رمضان بود و همه آش فروشیها تعطیل...اما ماسوله جذابیت زیاد دارد تا مسافری حس غربت نکند .
پله ها را پایین رفتیم و به ماشین رسیدیم تا دیگر عزیزان نیز برسند .
وقتی گروه اهل سفر باشند خوش قول هم می شوند و همه راس ساعت حاضر بودند تا به سمت ناهاری دلچسب حرکت کنیم .عده ای در همین مسیر کوتاه چشمها را بستند و کمی خوابیدند .فضای چای کاری هتل معین و خانه محلی کنارش همه را به وجد آورد .
ناهار را میل کردیم و دوستانی هم کنار مزرعه چای،چای نوشیدند...






فومن برای خرید کلوچه و صرف چای ایستادیم و دوباره هوایی تازه کردیم .


بعد از حرکت تا توقف بعدی و خرید سوغات شمال و زیتون شادی بود و انرژی مثبت.
و پس از آن بازی پانتومیم بین دو گروه که با برنده شدن دوستان انتهای اتوبوس پایان گرفت .
آقا احمدرضا با دف نوازی و آواز مسیر را کوتاه نمودند. دوستانشان هم با ترانه هایی زیبا هم آواز شدند و همخوانی ،همدلی را افزون کرد.
مسابقه ای شاد برای ترکاندن بادکنک اجرا شد و آقای احمدرضا و همسر برنده زمان کمتر...هر چند که همه دوستان برنده بودند...
برنده ی استفاده از لحظات زندگی
برگه های اطلاعات سفر اولی های البرز من پخش شد و به صورت حذفی پیش رفتیم تا آقای شوشتری ماند و هدیه ای از البرز من...
زمان مثل رود می گذرد اما دلنشین است وقتی همراهی با دوستانی که ساعاتی بیش نیست آشنا شده ای ولی صمیمیت بینتان ، بیشتر از روزهاست .
و خستگی فراموش می شود وقتی همه با لبخند پیاده می شوند و امیدوار به دیدار و سفری دوباره هستند.
سپاسگزارم از همراهی همکار خوبم و همه عزیزانی که سفر را بر ما آسان نمودند ...
زندگی سفری بی پایان است...
و پایان هر سفر، آغازی ست بر راهی تازه در

سفری بی پایان.

به وقت جمعه سوم خرداد یک هزار و سیصد و نود و هشت
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.089 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک