- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 98
- سفرنامه تور کندلوس مورخ 1398/3/10
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98
سفرنامه تور کندلوس مورخ 1398/3/10
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
4 سال 10 ماه قبل - 4 سال 10 ماه قبل #2184
توسط travelloug
سفرنامه تور کندلوس مورخ 1398/3/10 was created by travelloug
سفرنامه تور کندلوس
مورخ:1398/3/10
راهنما:مریم وحیدی مجد
ثانیه ها، دقایق و ساعت ها را دور زدیم و باز هم به آخر هفته رسیدیم، اینجا البرزمن، همان جائیکه تنهاییمان از شنیدن نامش جا میخورد. ساعت 5 صبح با همسفران جانمان در اتوبوس سید محسن نشسته ایم به سوی منطقه ای میرویم که روزگاری ناصرالدین شاه آن را میخساز نامید. از میدان امیرکبیر کرج که میگذریم دل به جاده چالوس با آن پیچ و تاب موزون و ناموزونش میدهیم. یارانمان بعضی بین خواب و بیداری مانده اند و بعضی اصلا قصد خوابیدن ندارند. مسیرمان را با تلفیقی از موسیقی و گفت و شنود و تماشای زیباییها میگذرانیم تا پایین هزارچم به مقصد اولمان رستوران کوهستان پارک میرسیم و صبحانه را نوش جان میکنیم. معارفه مان را با جدالی فراموش نشدنی بین باید و نباید به انجام رساندیم و بالاخره همگی با هم آشنا شدیم. کمی پایین تر از مرزن آباد از مسیر اصلی خارج میشویم و کم کم پیچ ها و دوراهی ها ما را به یکی از آن چهار منطقه میخساز یعنی کندلوس رساندند. آقای فلاح مثل همیشه چشم براهمان است... ورودی روستای کندلوس دسته جمعی کنارهم و یکی پس و دوتا پیش می ایستیم و تصویر باهم بودنمان را در قاب دوربین جا میکنیم.
راهمان را بسوی امامزاده فضل و فاضل ادامه میدهیم.... نجوای یاران و خنده هایشان از دیدن نام پِش به گوش میرسد... از علویان میگوییم و چگونگی شکل گیری امامزاده ها و...
مسیر سنگفرش را قدم میزنیم آنجا روی دیوار کاهگلی نوشته کوچه مینا و پلنگ!
چرا مینا و پلنگ؟! حالا میدانم مینا همان دختر چشم قرمزیست که خانه قلبش مامن امنی شد برای مهر پلنگی که راه جنگل را به سوی روستا پیش گرفت تا ما امروز سرنوشتشان را روایت کنیم و پیرمردان و پیرزنان روستا مهر تایید بر آن بگذارند. از میان کوچه پس کوچه ها که بگذریم آن بالا به موزه مردم شناسی کندلوس میرسیم با یکدیگر در موزه همراه میشویم و قسمتهای مختلف را میبینیم.
عینک ها، عکس ها و سفالینه ها و لباس های محلی... میشنویم مظفرالدین شاه هم راضی است و میگوید خدمات را حقیقتا خوب عرض کردید و همه را به موقع عرض کردید... از موزه که خارج میشویم ظهر است و نوبه ناهار..
سیر غذا میخوریم و از سمت دیگر روستا به سوی اقامتگاه بام کندلوس میرویم...
خنکای هوای کندلوس بر پوست و جانمان مینشیند و سر ذوقمان میآورد آن چنان که در اقامتگاه، شوخ طبعی بعضی همسفران بیداد میکند و غنچه های لبخندمان به قهقهه میشکفد.بقول میزبانمان دمنوش ها تا رسیدنمان دم کشیده اند و سیب زمینی ها خود را سخت گرم کرده اند، بوی نعنا با روح و روانمان داستانهای مگویی دارد... از تراس اقامتگاه به اطراف چشم که میچرخانیم هر بذری که در دل زمین بود جوانه زده و گویی ما آمده ایم تا تولد جوانه های خرداد کندلوس را جشن بگیریم... پس از لختی استراحت آماده بازگشتیم اما دلمان نمی آید آبشار زیبای دره زانوس را نبینیم توقفی میکنیم و دوستانمان خوش و سرمست عکسهایی به یادگار میگیرند
در ادامه مسیر بازگشت سید با تبحر فراوان ما از میان پیچ ها میگذراند و در نزدیکی مرزن آباد برای خرید سوغات و موارد حاد و جریمه شیرین (بستنی) یکی از یاران توقفی میکنیم. سرخوش و کیفوریم از باهم بودنمان و میدانیم سفر همیشه با سختی ها و چالش هایش شیرین است و شاید یکی از دستاوردهایش تمرین همدلی و همراهیست. چراغ های شهرمان کرج به ما چشمک میزنند... البرزمن... یارانمان رفته اند و بازهم سفر پایان ندارد...
مورخ:1398/3/10
راهنما:مریم وحیدی مجد
ثانیه ها، دقایق و ساعت ها را دور زدیم و باز هم به آخر هفته رسیدیم، اینجا البرزمن، همان جائیکه تنهاییمان از شنیدن نامش جا میخورد. ساعت 5 صبح با همسفران جانمان در اتوبوس سید محسن نشسته ایم به سوی منطقه ای میرویم که روزگاری ناصرالدین شاه آن را میخساز نامید. از میدان امیرکبیر کرج که میگذریم دل به جاده چالوس با آن پیچ و تاب موزون و ناموزونش میدهیم. یارانمان بعضی بین خواب و بیداری مانده اند و بعضی اصلا قصد خوابیدن ندارند. مسیرمان را با تلفیقی از موسیقی و گفت و شنود و تماشای زیباییها میگذرانیم تا پایین هزارچم به مقصد اولمان رستوران کوهستان پارک میرسیم و صبحانه را نوش جان میکنیم. معارفه مان را با جدالی فراموش نشدنی بین باید و نباید به انجام رساندیم و بالاخره همگی با هم آشنا شدیم. کمی پایین تر از مرزن آباد از مسیر اصلی خارج میشویم و کم کم پیچ ها و دوراهی ها ما را به یکی از آن چهار منطقه میخساز یعنی کندلوس رساندند. آقای فلاح مثل همیشه چشم براهمان است... ورودی روستای کندلوس دسته جمعی کنارهم و یکی پس و دوتا پیش می ایستیم و تصویر باهم بودنمان را در قاب دوربین جا میکنیم.
راهمان را بسوی امامزاده فضل و فاضل ادامه میدهیم.... نجوای یاران و خنده هایشان از دیدن نام پِش به گوش میرسد... از علویان میگوییم و چگونگی شکل گیری امامزاده ها و...
مسیر سنگفرش را قدم میزنیم آنجا روی دیوار کاهگلی نوشته کوچه مینا و پلنگ!
چرا مینا و پلنگ؟! حالا میدانم مینا همان دختر چشم قرمزیست که خانه قلبش مامن امنی شد برای مهر پلنگی که راه جنگل را به سوی روستا پیش گرفت تا ما امروز سرنوشتشان را روایت کنیم و پیرمردان و پیرزنان روستا مهر تایید بر آن بگذارند. از میان کوچه پس کوچه ها که بگذریم آن بالا به موزه مردم شناسی کندلوس میرسیم با یکدیگر در موزه همراه میشویم و قسمتهای مختلف را میبینیم.
عینک ها، عکس ها و سفالینه ها و لباس های محلی... میشنویم مظفرالدین شاه هم راضی است و میگوید خدمات را حقیقتا خوب عرض کردید و همه را به موقع عرض کردید... از موزه که خارج میشویم ظهر است و نوبه ناهار..
سیر غذا میخوریم و از سمت دیگر روستا به سوی اقامتگاه بام کندلوس میرویم...
خنکای هوای کندلوس بر پوست و جانمان مینشیند و سر ذوقمان میآورد آن چنان که در اقامتگاه، شوخ طبعی بعضی همسفران بیداد میکند و غنچه های لبخندمان به قهقهه میشکفد.بقول میزبانمان دمنوش ها تا رسیدنمان دم کشیده اند و سیب زمینی ها خود را سخت گرم کرده اند، بوی نعنا با روح و روانمان داستانهای مگویی دارد... از تراس اقامتگاه به اطراف چشم که میچرخانیم هر بذری که در دل زمین بود جوانه زده و گویی ما آمده ایم تا تولد جوانه های خرداد کندلوس را جشن بگیریم... پس از لختی استراحت آماده بازگشتیم اما دلمان نمی آید آبشار زیبای دره زانوس را نبینیم توقفی میکنیم و دوستانمان خوش و سرمست عکسهایی به یادگار میگیرند
در ادامه مسیر بازگشت سید با تبحر فراوان ما از میان پیچ ها میگذراند و در نزدیکی مرزن آباد برای خرید سوغات و موارد حاد و جریمه شیرین (بستنی) یکی از یاران توقفی میکنیم. سرخوش و کیفوریم از باهم بودنمان و میدانیم سفر همیشه با سختی ها و چالش هایش شیرین است و شاید یکی از دستاوردهایش تمرین همدلی و همراهیست. چراغ های شهرمان کرج به ما چشمک میزنند... البرزمن... یارانمان رفته اند و بازهم سفر پایان ندارد...
Last edit: 4 سال 10 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.104 ثانیه