× تصاویر و سفرنامه های تور های تابستان 97

سفرنامه تور جنگل پلنگ دره مورخ 97/4/29

بیشتر
5 سال 9 ماه قبل - 5 سال 9 ماه قبل #1956 توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل پلنگ دره
مورخ 97/4/29
راهنما: محمدرضا زمان فر

در واپسین جمعه تیر ماه گرم جمعی از یاران گرد هم آمدیم به سوی قلب جنگل های مازندران ، سواد کوه زیبا ، جایی که جاده از دل جنگل ها میگذره .
ابتدای مسیر طبق معمول کمی استراحت کردیم تا رستوران امین میزبان ما باشد برای صبحانه .صبحانه را در کنار عاشقان طبیعت از تهران و کرج نوش جان کردیم و دل به جاده سپردیم جاده ای که رفته رفته در میرفت در میان کوه های البرز .



در میان همین کوهها به سه خط طلا رسیدیم و بعد از آن هم که شاهکار معماری معاصر ما پل زیبای ورسک خود نمایی میکرد از این جا به بعد پوشش گیاهی همین طور بیشتر میشد و جاده زیباتر...


در شهر زیرآب هم لیدر محلی عابس جان به ما پیوست و رفتیم به جایی که مینیبوس ها وچند تن از دوستانمون با پاترول منتظر ما بودند .بدون درنگ گوله بار رو برداشتیم و سوار شدیم .در مسیر زیبایی جنگل هوش از سرمان یرده بود که در اعماق جنگل با صحنه دلخراشی مواجه شدیم .درختان شمشاد که آفت تمامشان را خشکانده بود و بر اساس اطلاعاتی که از جنگل بانی منطقه گرفتیم هیچ درمانی هم ندارد و تقریبا نسل شمشاد شمال ایران در حال انقراض هستش . امید بر این داریم متخصصین این حوزه راهکاری جهت حفظ این میراث ارزمشند پیدا کنند. بعد از گذشت حدود 1 ساعت به اول مسیر پیاده روی رسیدیم .

















کوله هابر پشت حرکت کردیم و کلی عکس های زیبا گرفتیم . تا به محل کمپ رسیدیم ... زیر انداز ها پهن شد کوله ها به زمین گذاشته شد و محیا شدیم برای آب بازی ...
در ابتدای مسیر از یک آبشار مخفی بازدید کردیم که بسیار زیبا بود و بعد از آن به یکی از حوضچه های رودخانه رفتیم و حسابی آب بازی کردیم
چند نفری هم رفتیم رو از صخره کنار آب پرش کردیم که خیلی هیجان داشت ...
وقتی آب بازی بدنمان تکمیل شد به کمپ برگشتیم و نهار و چای آتشی دبشی میل کردیم و کمی از نواختن گیتار توسط آقا آرش لذت بردیم . دیگر زمان برگشت فرا رسیده بود ...
کوله ها را که این بار سبکتر از قبل بود به دوش گرفته به سمت مینیبوس ها برگشتیم در مسیر برگشت هم جایی که به من رسید سقف پاترول بود ؛)


از قدیم گفتن هی جا اتوبوس خود آدم نمیشه مخصوصا تو ابن فصل که گرما حسابی داره قدرت نمایی میکنه و کاپتان قبل از رسیدن ما کولر رو روشن کرده و حسابی خنک شده باشه .
در سفرهایی که من افتخار همراهی یاران جان رو دارم مسیر برگشت همیشه پر بار خواهد بود ...
این سفر هم مستثنا نبود و کلی بازی و مسابقه مهیج و تمرکزی پینگ پنگ داشتیم و کلی جوایز و شادی .
انقدر مشغول بودیم که چیز زیادی از ترافیکی که توش گیر افتاده بودیم نفهمیدیم و تهران از دور داشت کم کم نمایان میشد.
در واپسین لحظات جایی که جاده های آشنا خبر از رسیدن ما به خانه میداد سفر را با هم خوانی نوای ((ای ایران ای مرز پر گهر)) به پایان رساندیم.
سپاس فراوان از همه همراهان جان که خاطراتی به یاد ماندی از این روز زیبا به جا گذاشتند ...
دلتون همیشه شاد و لبتون همیشه خندان .

محمدرضا زمانفر
Last edit: 5 سال 9 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.116 ثانیه