سفرنامه تور پارک ملی بوجاق مورخ 2 الی 93/11/3

سفرنامه تور پارک ملی بوجاق
مورخ 2 الی 93/11/3
راهنمای تور: پویا ملاحسنی
کارشناس پرنده نگری:شهام نخبه زعیم

سرزمین مرداب ها و تالاب های کوچک و بزرگ و قلمروی زمستانی مهاجران بی قرار ، گستره ی سبزی که با آبی دریا گره خورده و سپید رود رو به آغوش کشیده ... بوجاق باز هم مقصد سفر یاران البرزمن شد . !39

همسفرهای کهنه کار البرزمن عزم کردند تا در کنار هم به دیدن پرنده های استان گیلان بریم و پنجشنبه صبح به موقع در مکان همیشگی حاضر شدند .. حرکت با کمی تاخیر آغاز شد و اولین توقف ما برای صرف صبحانه در رستوران پرستو بود که با استقبال آقا فرهاد روبرو شد..... !29
صبحانه مفصلی نوش جان کردیم و به اتوبوس برگشتیم و مثل همیشه معارفه دل انگیزی برگزار کردیم....
مستقیم به سمت بوجاق رفتیم . چکمه ها رو به پا کردیم و به پشت نیسان های آسمانیمون پریدیم ... کمی که جلوتر رفتیم برای صرف ناهار کنار سپیدرود توقف کردیم و در کنار هم ناهار یا صفایی با تنوع بسیار بالا نوش جان کردیم در همین حین هم از پرنده نگری غافل نشدیم و کنار آب باکلان کوچک و اگرت سفید بزرگ و کوچک و باکلان معمولی و سلیم طوقی رو با دوربین هامون نگاه کردیم.



بعد ار ناهار دوباره پشت وانت ها رفتیم و تا رسیدن به محل مورد نظر تا تونستیم خوندیم .....



در سکوت از وانت ها پیاده شدیم و از بین سازیل ها و نهرهای کوچک و بزرگ مسیر خودمون رو ادامه دادیم ... هوای ابری و سرمای زمستونی هر لحظه نوید بارون رو به ما میدادن ولی ما بی خیال و لبخند بر لب به مسیر خودمون ادامه میدادیم...









خیلی زود دسته های بزرگی از خروس کولی ها رو دیدیم .. رد حال نگاه کردنشون بودیم که یه دسته قوی فریادکش از بالای سرمون پرواز کنان به سمت تالاب اومدند ... به تالاب نزدیکتر شدیم انواع اردک ها رو به نظاره نشستیم ، نوک پهن ، گیلار ، سر سبز ، سر حنایی و حتی اردک دم دراز که پروازش زیبا بود....
همین طور قوهای گنگی که بیشترشون نابالغ بودند ....






از طبیعت لذت میبردیم و در آن پهنه ی سبز پر آب قدم میزدیم که سرما و خستگی همسفرها رو یکی بعد از دیگری از پا دراورد و باعث شد مسیر برگشت رو پی بگیریم...






چقدر خوش شانس بودیم ... همین که به وانت ها رسیدیم باران زیبایی شروع به باربدن گرفت ....
شاد و خوش و خرم به هتل رفتیم و کمی استراحت کردیم .....
بعد از کمی استراحت با همسفرهای با صفا به رستورانی کنار دریا رفتیم و کنار هم لحظه های شادی رو گذروندیم ... شب هم که طبق معمول اتاق همسایه ما محل تجمع دوستان بود و جای محسن خاطره خالی بود تا با خاطره هاش و صدای رساش خواب رو از چشم ما بگیره.....
صبح سر فرصت از خواب بیدار شدیم و صبحانه دلچسب دیگه ای نوش جان کردیم و به سمت تالاب امیرکلایه حرکت کردیم .... !41
محیط بان های زحمت کش با رویی خوش در انتظار ما بودند تا با قایق خسته ی محیط زیست ما رو به دل تالاب ببرند ...









سوار قایق ها شدیم و به سمت دسته چنگرها حرکت کردیم پرواز گروهی ان ها روی آب صدای هولناک و جالبی ایجاد میکرد که تجربه شنیدنش نصیب هر کسی نمیشه......
در مسیر برگشت از تالاب دقایق نفس گیر پایانی بازی ایران و عراق بود که با باخت ایران همراه بود ......
باز هم برای صرف ناهار به رستوران زیبا کنار رفتیم و با لب هایی آویزوون ناهار رو خوردیم و بعدش وارد محوطه ی زیبای مجموعه شدیم و با تاب و سرسره و ....






غم باخت رو از دل بیرون کردیم..... !40
مسیر برگشت مثل همیشه پر بود از داستان های خاص خودش ... و در اخر جمع یاران البرزمن منسجم تر و بزرگتر از قبل خاطرات به یادماندنی دیگه ای رو به دفتر خاطراتشون اضافه کردند...
به امید تکرار این یک دلی ها و یک رنگی ها....