× تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 94

سفرنامه تور 2.5روزه استان لرستان مورخ 16 الی94/2/18

بیشتر
8 سال 11 ماه قبل - 8 سال 10 ماه قبل #1242 توسط travelloug
سفرنامه تور 2.5 روزه استان لرستان
مورخ 16 الی 94/2/18
راهنما: پویا ملا حسنی
سفرنامه: سهیلا مقصودی

در فصل بهار طبیعت بکر خرم آباد همانند نقش و نگار قالی ایرانی زیبا و رنگین می‌شود.
خرم آباد در فصل بهار جاذبه‌های طبیعی خود را بهتر از هر ایام دیگری به‌ نمایش می‌گذارد.
و ما به هوای دیدن این همه سرسبزی و خرمی به اتفاق دوستان خوش ذوق البرزمن عازم استان لرستان و از آنجا همسفران برنامه خرم آباد شدیم .
ساعت هفت صبح روز پنجشنبه 17 اردیبهشت ماه به خرم آباد رسیدیم ؛ به اتفاق آقا داریوش (لیدرمحلی برنامه) برای صرف یه صبحانه جانانه راهی رستوران سنتی خرم آباد شدیم . بعد از صرف صبحانه همگی سوار بر مینی بوس راهی مقصد روز نخست شدیم (آبشار وارک) .






در این سفر یه عده دوستان تهرانی هم که از جامعه پزشکان به حساب میومدند و برای سیر و سیاحت به خرم آباد اومده بودند به ما پیوستند .
در طول مسیر مناظرکم نظیر پیش رومون از قلعه فلک و الافلاک گرفته تا مزارع سبز و مراتع بکر، قاب چشم هامون رو از گرد و غبار و ترافیک زندگی شهری شستشو میداد .

برنامه معارفه هم مثل همیشه به اجرا گذاشته شد و بازهم هنر همسفرانمون رو شکوفا کرد .
با رسیدن به ابتدای مسیر پیاده روی همگی کوله بر دوش با نگاهی غرق در زیبایی این همه شگفتی مسیر روآغاز کردیم .














تو نیمه های راه بودیم که بارون بهاری هم ، هم قدم با ما شروع به باریدن کرد و بارید و بارید تا جایی که بعضی از همسفرانمون بالاخص همراهان تازه ی ما رو حسابی کلافه کرد. با رسیدن به نزدیکی های آبشار محل اطراق رو مشخص کردیم .





همینطور که بساط ناهار زیر بارون پهن میشد . آتیش رو هم برای خشک شدن و دم کردن چای آتیشی به پا کردیم .












بعد از ناهار قرار براین شد که به اتفاق دوستانی که تمایل داشتند برای دیدن آبشار حرکت کنیم . تازه به آبشار رسیده بودیم و همگی مشغول ثبت حضورمون کنار آبشار افسار گسیخته و پر التحاب وارک بودیم که طبیعت خشم خودش رو هم به ما نشون داد و با یک حادثه نسبتا خطرناک روبرو مون کرد. پرتاب سنگریزه ها و شکستن شاخه خشک درختی که در نزدیکی ما بود منجر به آسیب نصبتا سطحی سمانه جان یکی از همسفران قدیمی و با صفا مون و آقای نادری عزیز شد که با حفظ خونسردی و کمک های به موقع دوستان و البته ترک سریع محل به خیر گذشت .









با رسیدن به محل اطراق و صرف چای داغ کنار آتیش . وسایلمون رو جمع کردیم و برای پیمودن باقی مسیر تا رسیدن به نیسان های که برای بردن مون به اقامتگاهمون انتظار ما رو میکشیدند محیا شدیم .
آسمون وقتی از سیراب شدن لباسهای ما مطمئن شد کم کم تلالو خورشید درخشانش رو بهمون هدیه داد تا یک روز زندگی در دل طبیعت با تمام زیبایی ها ، آرامش و ناآرامی هاش رو تجربه کنیم .
با رسیدن به روستای سنگتراشان و مدرسه ای که با هماهنگی قبلی اقامتگاه ما بود ، لباس هامون رو عوض کردیم و به مراسم رقص و ساز و آواز محلی لری در حیاط مدرسه میهمان شدیم و میزبانان مهمان نواز و هنرمندمون با موسیقی شاد محلی ، لباس های رنگارنگ ، حرکات موزون و ساز و دوهول و البته آتیش و چای داغ، خستگی رو از ما گرفتند و به جای اون شادی و سرکیفی رو برامون به ارمغان آوردند.






دست آخر بعد از مراسم به سیخ کشیدن جیگر گوساله به همراه چربی ، ( شام مخصوص محلی به نام جیگر وَز) سور و ساط بزممون کامل شد .



ساعت7.30 صبح تقریبا همه همسران بیدار شده بودند و میزبانان با صفامون بساط صبحانه رو تو حیاط برپا کردند و با سرشیر و پنیر و عسل محلی و نیمرو با تخم مرغ های بومی پذیرایی شدیم تا با انرژی مضاعف برای دیدار از آبشار نوژیان محیا بشیم . !40



تا رسیدن مینی بوس از فرصت استفاده کردیم و به اتفاق گشتی در روستا زدیم. . دور هم نشستیم و دیدن مناظر بی نهایت زیبا و گوش دادن به موسیقی استاد شجریان همه ما رو به دنیایی دیگه ای سوق داد .
آبشار نوژیان هم خروشان و سرزنده پذیرای ما شد و ما رو به گرفتن عکس های یادگاری و گاهی خلوت گزیدن برای تفکر در خلق این همه زیبای ترغیب می کرد.




با نزدیک شدن به ظهر برنامه ما هم کم کم به انتهای خودش نزدیک میشد ، بنابراین برای صرف ناهار و رسیدن به ترمینال راهی خرم آباد شدیم .






ناهار رو در همان رستوران سنتی که روز قبل میهمان بودیم سرو کردیم و راهی ترمینال شدیم .
سوار بر اتوبوس و ابتدا مسیر بازگشتمون به سمت کرج بودیم که متوجه شدیم میون مسافران اتوبوس یک زوج تازه عروس و داماد حضور دارند که به علت فوت یکی از اقوامشون نتونسته بودند جشنی برای شروع زندگی مشترکشون تدارک ببینند به همین دلیل دوستان البرزمن فرصت رو غنیمت شمردند و صرفا برای شاد کردن دل عروس و داماد گرد راه از تن تکاندند و اینچنین بود که با شادباش عروس وداماد جشن عروسی تمام عیاری در اتوبوس برگزار گردید . آقای راننده هم برای گرم کردن هرچه بیشتر مراسم کم نذاشت و حسابی جمع رو پشتیبانی کرد. !65
در انتها با برگزاری بازی هیجان انگیز پانتومیم و البته بازی خوب شاه داماد در گروه شاخ نبات . این گروه موفق شد گروه دار مکافات رو با برتری یک امتیاز با اقتدار شکست بده . !35
این چنین بود که سفری دیگر با همسفران خوب البرز من در ساعت 10 جمعه شب ، با رسیدن اتوبوس به پایانه شهید کلانتری به پایان خودش رسید و آنچه باقیماند خاطرات شیرین و عکس های یادگاری بود .
به امید دیدار مجدد دوستان در سفرهای آتی
Last edit: 8 سال 10 ماه قبل by travelloug.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: عبدزاده, مهرپویا

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
8 سال 10 ماه قبل - 8 سال 10 ماه قبل #1276 توسط عبدزاده
فکر نمی کنم هیچ وقت اون صحنه ای رو که پرنده ها روی رودخونه و دور و برمون پرواز می کردن و می چرخیدن رو فراموش کنم ... خیلی زیبا و رویایی بود.
پيوست:
Last edit: 8 سال 10 ماه قبل by travelloug.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: travelloug, mahsa_shamim, سمیه

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.698 ثانیه