× تصاویر و سفرنامه های تور های تابستان 98

سفرنامه تور جنگل تنگه دار مورخ 1398/04/21

بیشتر
4 سال 9 ماه قبل - 4 سال 9 ماه قبل #2229 توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل تنگه دار
مورخ: 1398/04/21
راهنما: آرمان الهویی نظری


اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
...

ترانه (پل آنکا) را فرانک سیناترا خواند و این ترانه در جهان مشهور شد همه این ترانه درباره این است که زندگی تان را به شیوه خودتان داشته باشید، یعنی با قدم های خودتان در زندگی تان پیش بروید. درباره مسافرت هم همین طور است، با سلیقه خودتان سفر کنید، به جاهایی که دوست دارید بروید و از آن لذت ببرید...
امروز قرارهست به دل جنگل های هیرکانی قدم بگذاریم و از پیمایش تنگه دار استان مازندران لذت ببریم ازهمین رو صبح به محل قرارآمدم و همسفران هم یکی پس دیگری به ما پیوستند و با آمدن زهرا خانوم کاپیتان قنبری استارت برنامه رو زدند و با هم به یکی از زیباترین جاده های دنیا پا گذاشتیم ، جاده چالوس با کلی جاذبه های فوق العاده...
همانطور که از زیبایی های جاده لذت میبردیم و استراحت میکردیم متوجه گذر زمان نشدیم و تا به خودمان آمدیم دیدم که به محل صبحانه رسیدیم و به همراه هم از صبحانه لذیذ لذت بردیم...


اکثر همسفران رو از قبل میشناختم و خیلی از این دوستان اولین تجربه سفر با من رو داشتن از همین رو برای آشنایی بیشتر نسبت به همدیگر به معارفه خودمان پرداختیم و بیشتر با یکدیگر آشنا شدیم... در این بین تولد بازی هم داشتیم و تولد خانوم دوستی رو داخل اتوبوس جشن گرفتیم و به کوشک سرا نزدیک شدیم و طبق هماهنگی قبلی نیسان ها منتظر ما بودند تا ما رو به ابتدا معدن ببرند، با کاپیتان قنبری موقتا خداحافظی کردیم وسوار نیسان شدیم و به ابتدای مسیر رودخانه رفتیم... برای اینکه پیماش ما راحت تر باشه و با خودمان وسایل غیر ضروری رو نبریم کوله ها رو داخل یکی از آلاچیق ها گذاشتیم و سبک به داخل تنگه رهسپار شدیم... ابتدای مسیر هوا کمی گرم و شرجی بود ولی به تدریج با گذشت زمان و رسیدن به دیواره های بلند در دو طرف رودخانه و سایه افتادن در طول مسیر انقدر هوا رو خنک کرده بود که دوستان اکثرا احساس سرما میکردند...




در طول مسیر به کمک همدیگه از موانع ها یکی پس از دیگری گذر کردیم و به اولین حوضچه در طول مسیر رسیدیم و مشغول آب بازی شدیم وکلی همدیگر رو خیس کردیم حسابی خوش گذروندیم...




بعد از کلی آب بازی به مسیر ادامه دادیم هرچی جلوتر میرفتیم تنگه باریک تر و فضا خیلی زیبا تر میشد تا جایی که نیاز به طناب بود برای رد شدند همسفران.. البته خود محلی ها طنابی رو برای رد شدن نصب کرده بودند و به همراه دوستان به اون سمت مسیر رفتیم... و در کنار آتشی که آنجا روشن بود ایستادیم تا کمی گرم شویم...
کسایی هم که مایل به آب بازی بودند به حوضچه بالا دست رفتند تا کمی آب بازی کنند، با کمی آب بازی و استراحت وقت برگشت فرا رسید و به همراه دوستان به کنار معدن برگشتیم ولباس ها رو عوض و ناهارهایی رو که داخل کوله گذاشته بودیم خوردیم و کمی در آلاچیق های آنجا استراحت کردیم تا نیسان ها برسند و به سمت اتوبوس برگردیم...
با رسیدن نیسان ها سوار شدیم و برگشتیم به کوشک سرا و پیش کاپیتان قنبری که منتظر ما بودند...
در مسیر برگشت در مرزن آباد توقفی داشتیم تا از دوستان با عصرانه و آبجوش پذیرایی کنیم، بعد از کمی استراحت و کلی برنامه در مسیر به کندوان رسیدیم، مگه میشه کندوان بیای و آش نخوری برای همین توقفی کردیم تا دوستان آشی بخورند و کمی استراحت کنند...
بعد از کندوان مشغول بازی شدیم و چه بازی مهیج تر از لب خوانی که البته همسفران خوش صدا جای لب خوانی اکثرا زنده برای ما اجرا کردند و ما هم از این همه استعداد به وجد آمدیم، در پایان اجرای علی با اجرای زنده آخ جون با اختلاف نفر اول مسابقه شد...
با پایان مسابقه به پایان این سفر یک روزه هم نزدیک شدیم و با دوستان خداحافظی کردیم...
در این سفر جا داره از کاپیتان قنبری و همکار عزیزم آقا محسن دلیر قدردانی کنم و در پایان از تک تک شما همراهان خوش ذوق از اینکه در این سفر با من همراه بودید سپاس گذارم و امیدوارم در سفرهای آینده همه شما عزیزان رو دوباره ملاقات کنم...
به پایان آمد این دفتر
حکایت با البرزمن همچنان باقیست....
Last edit: 4 سال 9 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.083 ثانیه