- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 98
- سفرنامه تور نمارستاق و آبشار دریوک مورخ 1398/03/31
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98
سفرنامه تور نمارستاق و آبشار دریوک مورخ 1398/03/31
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
4 سال 10 ماه قبل - 4 سال 10 ماه قبل #2206
توسط travelloug
سفرنامه تور نمارستاق و آبشار دریوک مورخ 1398/03/31 was created by travelloug
سفرنامه تور نمارستاق و آبشار دریوک
مورخ: 1398/03/31
راهنما: محمد مهدی امینی زاده
من در طبیعت وحشی، احساس ارزشمند و آشنایی را درک کرده ام که در خیابانها و دهکده ها هرگز به آن دست نیافته ام. در دشت های آرام، بویژه در مرزهای افق دوردست، انسان شاهد دل انگیزترین و باشکوه ترین زیبایی هایی است که با سرشت او همگون است.
((رالف والدو امرسون))
در آخرین صبح بهار ، به همراه همسفران جدید و قدیمی البرز من ، مشتاقانه منتظر اتوبوس کاپیتان بیگدل لو بودیم . هنوز ستاره های زیبا میدرخشیدند که حرکت کردیم و در ادامه راه میلاد عزیز و دوستانش و آقای رضازاده هم به ما ملحق شدند . پس از صرف صبحانه دوباره حرکت کردیم. پیمودن جاده هراز ، همیشه شعف انگیز است چون میدانی که پس از چند پیچ و خم ، بام ایران به استقبالت می آید و آنقدر تو را مبهوت عظمت خودش میکند که راه را فراموش میکنی
ای دیوسپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
احساس غرور میکنیم و خانواده جدیدمان هم به معرفی خودشان مشغولند و هر یک شعری زیبا میخوانند و کتابی مفید برای مطالعه پیشنهاد میدهند .
به دوراهی روستا رسیدیم و ماشینها را عوض کردیم و راه پیچ و خمی را شروع کردیم و بالا و بالاتر رفتیم تا به ابتدای مسیر رسیدیم .
از دور کوههای سر به فلک کشیده وزیبا خودنمایی میکردند و رد پای سه فصل سال در یک نگاه پیدا بود .
دامنه های زمستانی و برفی دوردست و مرتفع و دامنه های سبز بهاری کمی نزدیک تر و دامنه های کمی خشک تابستانی که در پیش رویمان بود .
بعد از دقایقی از رودخانه دریوک عبور کردیم وبه دشت سرسبز دریوکرسیدیم ولی هنوز از آبشار خبری نبود .
. در دشت قدم زدیم و پایی بر آب زدیم و کم کم به انتهای دشت دریوک نزدیک شدیم که ناگهان غرش آبشار زیبا به گوشمان رسید و مبهوت آبشار شدیم .
تخته سنگی بزرگ و صاف و شیبدار به طول حدودی صدمتر که آبی پرحجم از روی آن سر میخورد و صحنه زیبای آبشار دریوک را خلق میکند .از کنار آن بالا رفتیم و نزدیک تر شدیم و تنی به آب زدیم ونسیم خنک آبشار حالمان را تازه کرد .
ناهار خوردیم و عکس گرفتیم و چای آتشی هم عیشمان را تکمیل کرد و وقت باز گشت بود .
دوباره به دشت سرسبز رسیدیم و بهترین فرصت برای سکوت و هماهنگی با طبیعت .
لحظاتی بر خودمان آگاه شدیم و با تمام وجود آرامش لحظه را حس کردیم .
زمان بازگشت فرارسید و پس از چند دقیقه با دشت زیبای دریوکخداحافظی کردیم .
در مسیر بازگشت با همسفران عزیز به شادی پرداختیم و در مسابقه ادابازی دو گروه قشنگ ها و گرگ های وحشی رقابت سختی داشتند که باعث شد راه کوتاه شود و کم کم به شهرمان نزدیک شدیم و در اندیشه سفر بعدی دوستانمان را بدرود گفتیم چراکه سفر پایان ندارد ...
از همکاران خوبم مونا حق نژاد و صبا خندان سپاس فراوان دارم و به امید دیدار مجدد همه همسفران عزیز.
محمد مهدی امینی زاده
مورخ: 1398/03/31
راهنما: محمد مهدی امینی زاده
من در طبیعت وحشی، احساس ارزشمند و آشنایی را درک کرده ام که در خیابانها و دهکده ها هرگز به آن دست نیافته ام. در دشت های آرام، بویژه در مرزهای افق دوردست، انسان شاهد دل انگیزترین و باشکوه ترین زیبایی هایی است که با سرشت او همگون است.
((رالف والدو امرسون))
در آخرین صبح بهار ، به همراه همسفران جدید و قدیمی البرز من ، مشتاقانه منتظر اتوبوس کاپیتان بیگدل لو بودیم . هنوز ستاره های زیبا میدرخشیدند که حرکت کردیم و در ادامه راه میلاد عزیز و دوستانش و آقای رضازاده هم به ما ملحق شدند . پس از صرف صبحانه دوباره حرکت کردیم. پیمودن جاده هراز ، همیشه شعف انگیز است چون میدانی که پس از چند پیچ و خم ، بام ایران به استقبالت می آید و آنقدر تو را مبهوت عظمت خودش میکند که راه را فراموش میکنی
ای دیوسپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
احساس غرور میکنیم و خانواده جدیدمان هم به معرفی خودشان مشغولند و هر یک شعری زیبا میخوانند و کتابی مفید برای مطالعه پیشنهاد میدهند .
به دوراهی روستا رسیدیم و ماشینها را عوض کردیم و راه پیچ و خمی را شروع کردیم و بالا و بالاتر رفتیم تا به ابتدای مسیر رسیدیم .
از دور کوههای سر به فلک کشیده وزیبا خودنمایی میکردند و رد پای سه فصل سال در یک نگاه پیدا بود .
دامنه های زمستانی و برفی دوردست و مرتفع و دامنه های سبز بهاری کمی نزدیک تر و دامنه های کمی خشک تابستانی که در پیش رویمان بود .
بعد از دقایقی از رودخانه دریوک عبور کردیم وبه دشت سرسبز دریوکرسیدیم ولی هنوز از آبشار خبری نبود .
. در دشت قدم زدیم و پایی بر آب زدیم و کم کم به انتهای دشت دریوک نزدیک شدیم که ناگهان غرش آبشار زیبا به گوشمان رسید و مبهوت آبشار شدیم .
تخته سنگی بزرگ و صاف و شیبدار به طول حدودی صدمتر که آبی پرحجم از روی آن سر میخورد و صحنه زیبای آبشار دریوک را خلق میکند .از کنار آن بالا رفتیم و نزدیک تر شدیم و تنی به آب زدیم ونسیم خنک آبشار حالمان را تازه کرد .
ناهار خوردیم و عکس گرفتیم و چای آتشی هم عیشمان را تکمیل کرد و وقت باز گشت بود .
دوباره به دشت سرسبز رسیدیم و بهترین فرصت برای سکوت و هماهنگی با طبیعت .
لحظاتی بر خودمان آگاه شدیم و با تمام وجود آرامش لحظه را حس کردیم .
زمان بازگشت فرارسید و پس از چند دقیقه با دشت زیبای دریوکخداحافظی کردیم .
در مسیر بازگشت با همسفران عزیز به شادی پرداختیم و در مسابقه ادابازی دو گروه قشنگ ها و گرگ های وحشی رقابت سختی داشتند که باعث شد راه کوتاه شود و کم کم به شهرمان نزدیک شدیم و در اندیشه سفر بعدی دوستانمان را بدرود گفتیم چراکه سفر پایان ندارد ...
از همکاران خوبم مونا حق نژاد و صبا خندان سپاس فراوان دارم و به امید دیدار مجدد همه همسفران عزیز.
محمد مهدی امینی زاده
Last edit: 4 سال 10 ماه قبل by admin.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.100 ثانیه